مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب
چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم
مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش
اندر آ ای مادر اینجا من خوشم
گرچه در صورت میان آتشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
شیر میگفت از سر تیزی و خشم
کز ره گوشم عدو بر بست چشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
چیست مستی بند چشم از دید چشم
تا نماید سنگ، گوهر پشم، یشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه
گفت کو قصر خلیفه ای حشم
تا من اسپ و رخت را آنجا کشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۲ - مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته
همچو اعمش کو کند داروی چشم
چه کشد در چشمها الا که یشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۳ - باقی قصهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل
دست خاییدن گرفتندی ز خشم
لیک عیب خود ندیدندی به چشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش
چون بگویم، چونی ای مِحنت کشم؟
او بخواهد گفت نیکم یا خوشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت
تو منی و من توم ای محتشم
تو علی بودی علی را چون کشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش
گفت دشمن را همیبینم به چشم
روز و شب بر وی ندارم هیچ خشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
تا یکی مو باشد از تو پیش چشم
در خیالت گوهری باشد چو یشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق
همچو موری اندرین خرمن خوشم
تا فزون از خویش باری میکشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام
گر ضریری لمترست و تیز خشم
گوشتپارهش دان چو او را نیست چشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس
کاندرین زندان دنیا من خوشم
تا که دشمنزادگان را میکشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس
آنچ او خواهد رساند آن به چشم
از جمال و از کمال و از کرشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
گفت: آنکس را بِکُش ای مُحْتَشَم
گفت: پس هر روز مَردی را کُشَم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۳ - عکس تعظیم پیغام سلیمان در دل بلقیس از صورت حقیر هدهد
کوه را گویم سبک شو همچو پشم
چرخ را گویم فرو در پیش چشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۴ - انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا
تا نباشد برق دل و ابر دو چشم
کی نشیند آتش تهدید و خشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان
جامهات شویم شپشهاات کُشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا
سگ کند آهنگ درویشان بخشم
در کشد مه خاک درویشان بچشم