جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۴۹
دی همی خواندی به دعوی مطلعی
کین نه مطلع بلکه بحر گوهر است
کی سزد یک بحر تنها خواندنش
زانکه هر مصراع بحر دیگر است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره
نیکخواهی خاصه کو را یاور است
گشته پیدا با وی از یک گوهر است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۷ - در مذمت زنان که محل شهوت موقوف علیه فرزندان است
پیش کامل کو به دانش سرور است
سخره ناقص ز ناقص کمتر است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳۸ - اشارت به آنکه مقصود ازین مدحت ها مدحت شهریار کامگاریست خلدالله ملکه و سلطانه
قصد من زین مدح شاه دیگر است
کافسر اقبالش اکنون بر سر است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
لیک داند آن که دانش پرور است
کین قرار اندر سرای دیگر است
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۱ - نوشتن گل جواب نامه جم را
کاینهمه شرح ستم از ما چراست
دعوی خون تو هم از ماجراست
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۲ - حکایت بایزید بسطامی قدس اللّه سره
که خزینه ما ز هر جنسی پر است
اندرین گنجینه هر نقدی دراست
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی
هر که بر میزان کامل گشت راست
راه او شد در حقیقت راه راست
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۶۰ - حکایت ذوالنون مصری
گفتمش ای گبر بر گو قول راست
دانۀ بی دام پاشیدن چراست
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۳ - علی سبیل التمثیل
این وضو از سنگ و رو محکمتر است
این وضو نبود، سد اسکندر است
شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۴ - قال المولوی المعنوی
کاو ز شب مظلمتر و تاریتر است
لیک، خفاش شقی، ظلمت خر است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
یک دم از مجنون ز خود غافل شدی
ناقه گردیدیّ و واپس آمدی
دانشی باید که اصلش زان سراست
زانکه هر فرعی باصلش رهبر است
در میان آن گروه بی ادب
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
چون دوم از اولینت بهتر است
پس فنا جوی و مبدل را پر است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
سینه صافیهای من روشنگر است
کعبه هم آیینه اسکندر است
سنبل خط جانشین زلف شد
باغ حسنش را صفای دیگر است
نایب ابروست مژگان دراز
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
دشمن جان و تنش تاج زر است
هر که همچون شمع زرین افسر است
سبزهٔ خط را دهد نشو و نما
داد از حسنت که دشمن پرور است
با خیال آن سر مژگان مرا
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۵۸ - حکایت
بس کن آذر، این زبان دیگر است
این زبان را گوش دیگر در خور است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶
مهر اندر آب صافی ظاهر است
هر چه این صافیتر آن پیداتر است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸
عقل اول کز دو عالم برتر است
غیر حق از هرچه گویم سرور است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹
نفس نامی کز جمادش پیکر است
پیکر جانیست کز وی برتر است