کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا
ای به یاد خلق تو در بزم چرخ
زهره نوشیده فراوان جامها
ساعد کلک تو از چاه دوات
می برآرد آرزو را کامها
داده بر دست سعادت هر زمان
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - وله ایضا
نور دین ای ذات تو کان هنر
کان چه باشد؟ خود سراسر گوهرست
زنده همچون شمع از نور دلست
هر کرا تا بی ز مهرت در سرت
از برای نوعروس خاطرت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵ - وله ایضا
ای که با الفاظ گوهر بار تو
سعی ضایع در جهان کان کندنست
کار طبع دلفروزت روز و شب
بیخ غم از طبع یاران کندنست
دشمن ار داری تو،بهرام فلک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - ایضا له
ای خداوندان انبار علف
هیچ می دانید کم خر گرسنه ست؟
هان و هان بر خود ببخشاید از آن
شاعری کو راخری نرگرسنه ست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - ایضا له
گفتم اکنون میوه های خوش خوریم
کین دو شاخ نو بهم پیوسته شد
خود ندانستم که ققل و پرّه اند
کین بدان پیوسته شد در بسته شد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - ایضا له
در نگر در صدر دیوان و ببین
خواجگان نو که صف پیوسته اند
سر بسر بازاریان مختلف
جمع گشته جمله در یک رسته اند
دست خلقی تا قلم بگشاده اند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - وله ایضا
صاحبا عمریست تا از عدل تو
عالمی در انتهاز فرصه اند
تا نظر در کار آنها افگنی
کز تظلّم رافع این قصّه اند
لعبها بینند در شطرنج ملک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - وله ایضا
از علامتها که در آخر زمان
آن دلالت بر قیامت می کند
هست روشن این که برفرمانها
این خر مقبل علامت می کند
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۷۰ - ایضا له
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹۸ - ایضا له
حسن رایت دانم ار آگه شود
زینچ من کردم درین وقت اختیار
در بتر جایم کند حالی بخشم
پنچ شش خروار ازین دار چنار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶۰ - ایضاله
صاحب عادل شهاب ملک و دین
ای درونت مهبط روح الامین
تابرآوردی سر از جیب سخا
بحر می دزدد کف اندر آستین
بر امید آن که تا بخشی مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۲ - وله ایضا
قدوۀ اهل مهانی ای که هست
مهر تو همواره یار غار من
مایه از طبع تو اندوزد همی
چشم دریا طبع گوهر بار من
مدح تو همچون شهادت می رود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۷ - ایضا له
سرورا رسم تصوّف آن بود
کز تو می بیند دل اگاه من
تربیت بر سنة الله می کنی
زان که هستی پیر نیکو خواه من
جملگی از پیش من برداشتی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۰ - وله ایضاً
ای ز تو کار همه کس بر مراد
تا کی آخر کار ما باشد چنین ؟
خود روا داری تو از روی کرم
کین دعا گو بی نوا باشد چنین
من نگویم هیچ و تو باشی خموش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۵ - ایضا له
ای خبر داری که شوخان جهان
عاجزند از دیدۀ بی شرم تو
گرچه سختم در غلط می افکند
پرسش کرم و حدیث نرم تو
هیچ آزرم منت در طبع نیست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۸ - ایضا له
بر سر ما آمد ابر بهمنی
همچو سلطان بر سپاه ارمنی
شد به چشم من سیه گیتی ز برف
گرچه زاید از سپیدی روشنی
گر سپید آمد سیه کاری برف
[...]