صاحب عادل شهاب ملک و دین
ای درونت مهبط روح الامین
تابرآوردی سر از جیب سخا
بحر می دزدد کف اندر آستین
بر امید آن که تا بخشی مرا
جبّه و دستار واسب و طوق و زین
تحفه یی آورده ام نزدیک تو
کاندر آن حیران شود نقّاش چین
بیت چندی نیز بر هم بسته ام
هر یک اندر شیوة خود به گزین
شعر بشنیدی و تحفه بستدی
خود همین بود و همین بود و همین
نی یکی از راه انصاف اندر آی
چون تویی شه را وزیر راستین
تو وزیری در خراسان و عراق
صیت تو بگذشته از چرخ برین
من گدایی ژاژ خایی بی نوا
گه فضایل خوان و گاهی ره نشین
من ز سیم تو ندیدم یک پشیز
تو ز من داری متاعی بس ثمین
این فضیلت منعکس اولیترست
خود بچشم عقل و دانش باز ببن
بر زمین دیدم که بارید از فلک
بر فلک هرگز نبارید از زمین
نقد کن باری بهای تحفه ام
گر نفرمایی عطایی بافرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر درن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.