صاحب عادل شهاب ملک و دین
ای درونت مهبط روح الامین
تابرآوردی سر از جیب سخا
بحر می دزدد کف اندر آستین
بر امید آن که تا بخشی مرا
جبّه و دستار واسب و طوق و زین
تحفه یی آورده ام نزدیک تو
کاندر آن حیران شود نقّاش چین
بیت چندی نیز بر هم بسته ام
هر یک اندر شیوة خود به گزین
شعر بشنیدی و تحفه بستدی
خود همین بود و همین بود و همین
نی یکی از راه انصاف اندر آی
چون تویی شه را وزیر راستین
تو وزیری در خراسان و عراق
صیت تو بگذشته از چرخ برین
من گدایی ژاژ خایی بی نوا
گه فضایل خوان و گاهی ره نشین
من ز سیم تو ندیدم یک پشیز
تو ز من داری متاعی بس ثمین
این فضیلت منعکس اولیترست
خود بچشم عقل و دانش باز ببن
بر زمین دیدم که بارید از فلک
بر فلک هرگز نبارید از زمین
نقد کن باری بهای تحفه ام
گر نفرمایی عطایی بافرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عادل شهاب، که به عنوان وزیر در خراسان و عراق شناخته میشود، توجه میکند. او خود را گدا و بینوا معرفی میکند که هدیهای برای شهاب آورده است، با این امید که وزیر او را مورد لطف قرار دهد. شاعر اشعار خود را به عنوان تحفهای ارزشمند معرفی میکند، به ویژه وقتی که میگوید نقاشی چینی در مقابل آن حیران میشود. او درباره فضایل و برتریهای شهاب میگوید و به نابرابری اقتصادی میان خود و او اشاره میکند. در نهایت، از شهاب میخواهد که با انصاف به هدیهاش نگاه کند و در صورت عدم پذیرش، عطایی به او دهد.
هوش مصنوعی: ای صاحب عادل، مانند شهابی در آسمان هستی و در دینی که داری، روح القدس در وجود تو فرود آمده است.
هوش مصنوعی: تو آنچنان توانگری که حتی از جیب بخششات هم میتوانی گنجی را به دست بیاوری، مثل دریایی که از زیر دستش جوهری در آستین پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: منتظر هستم که تو به من چیزهایی بدهی، مثل جبّه و دستار، همچنین اسب و زین.
هوش مصنوعی: هدیهای برای تو آوردهام که نقاش چین از زیباییاش حیرتزده میشود.
هوش مصنوعی: من چندین شعر سرودهام که هر کدام به سبک خاصی نوشته شدهاند.
هوش مصنوعی: شعر را شنیدی و هدیهای گرفتی، تمام ماجرا همین است و همین است و همین.
هوش مصنوعی: به انصاف وارد شو و در این راه قدم بگذار، زیرا تو باید مشاور راستین پادشاه باشی.
هوش مصنوعی: تو در خراسان و عراق مقام و رتبهای داری، نام و شهرتی که تو را به آسمانها رسانده است.
هوش مصنوعی: من انسانی خالی از دارایی هستم که گاهی در جمعی از فضایل و خوبیها قرار میگیرم و گاهی به تنهایی در راهی میروم.
هوش مصنوعی: من چیزی از زیباییها و ارزشهای تو ندیدهام، اما تو در دستانت چیز با ارزشی از من داری.
هوش مصنوعی: این ویژگی بهتر و روشنتر در چشمان خرد و آگاهی دیده میشود.
هوش مصنوعی: در زمین دیدم که باران از آسمان میبارد، اما هرگز از زمین باران نباریده است.
هوش مصنوعی: اگر نقد و بررسی کنی ارزش هدیهام را، خوب است؛ و اگر نخواهی، هدیهای به من نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
چرخ پنداری بخواهد شیفتن
زان همی پوشد لباس پر دَرَن
شاخ را بنگر چو پشت دل شده
برگ را بنگر چو روی ممتحن
ابر آشفته برآمد وز دمن
[...]
این دل و جان طبیعت سنج را
یک زمان از می طریقت سنج کن
دوستان را بند گردان از وفا
ورنه باری از جفا دشمن من
چون نکردی یک زبانی لاله وار
ده زبانی نیز چون سوسن مکن
بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن
[...]
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.