ای ز تو کار همه کس بر مراد
تا کی آخر کار ما باشد چنین ؟
خود روا داری تو از روی کرم
کین دعا گو بی نوا باشد چنین
من نگویم هیچ و تو باشی خموش
کار ما پس دایما باشد چنین
چون نباشد روی دخلی وانگهم
خرج خلقی در قفا باشد چنین
پس گدایی کردنم لازم شود
از تو پرسم سرورا باشد چنین؟
هم تو اهل جود و هم من اهل فضل
پس میان ما چرا باشد چنین ؟
نان من بروام و خدمت بر دوام
رسم و آیین کجا باشد چنین؟
من چنین محروم و هر بی حاصلی
از تو در نعمت ، سزا باشد چنین ؟
چون جز از تو کس نخواهد کر دراست
کار من، گر سالها باشد چنین
گر ازین بهتر همی باید بکن
ورچنین نیکست تا باشد چنین
با چو تو مخدوم حال چون منی
هم تو فتوی ده روا باشد چنین؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو تا کی حال ما باشد چنین
با تو خود حالی کرا باشد چنین
هرزمان عشق توام گوید بطنز
به کنم کار تو تا باشد چنین
گویمش خون شد دل من درغمت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.