گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای که با الفاظ گوهر بار تو

سعی ضایع در جهان کان کندنست

کار طبع دلفروزت روز و شب

بیخ غم از طبع یاران کندنست

دشمن ار داری تو،بهرام فلک

از برای گور ایشان کندنست

صبر کردن در فراق خدمتت

چون به ناخن کوه و سندان کندنست

چارۀ هجر تو الّا وصل نیست

در دندان را چو درمان کندست

پیشۀ من بی تو دور از روی تو

پشت دست غم به دندان کندنست

در فراق زندگی گر می کنم

زندگانی نیست این جان کندنست