گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

مدتی این مثنوی تاخیر شد

مهلتی بایست تا خون شیر شد

تا نزاید بُخت تو فرزند نو

خون نگردد شیر شیرین خوش شنو

چون ضیاء الحق حسام الدین عنان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه

 

ماه روزه گشت در عهد عمر

بر سر کوهی دویدند آن نفر

تا هلال روزه را گیرند فال

آن یکی گفت ای عمر اینک هلال

چون عمر بر آسمان مه را ندید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر

 

دزدکی از مارگیری مار برد

ز ابلهی آن را غنیمت می‌شمرد

وا رهید آن مارگیر از زخم مار

مار کشت آن دزدِ او را زار زار

مارگیرش دید پس بشناختش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام

 

گشت با عیسی یکی ابله رفیق

استخوانها دید در حفرهٔ عمیق

گفت ای همراه آن نام سنی

که بدان مرده تو زنده می‌کنی

مر مرا آموز تا احسان کنم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم

 

صوفیی می‌گشت در دور افق

تا شبی در خانقاهی شد قنق

یک بهیمه داشت در آخُر ببست

او به صدر صفه با یاران نشست

پس مراقب گشت با یاران خویش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق

 

مشورت می‌رفت در ایجاد خلق

جانشان در بحر قدرت تا به حلق

چون ملایک مانع آن می‌شدند

بر ملایک خفیه خنبک می‌زدند

مطلع بر نقش هر که هست شد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷ - بسته شدن تقریر معنی حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت

 

کی گذارد آنک رشک روشنیست

تا بگویم آنچ فرض و گفتنیست

بحر کف پیش آرد و سدی کند

جر کند وز بعد جر مدی کند

این زمان بشنو چه مانع شد مگر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن

 

حلقهٔ آن صوفیان مستفید

چونک در وجد و طرب آخر رسید

خوان بیاوردند بهر میهمان

از بهیمه یاد آورد آن زمان

گفت خادم را که در آخُر برو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست

 

چونک صوفی بر نشست و شد روان

رو در افتادن گرفت او هر زمان

هر زمانش خلق بر می‌داشتند

جمله رنجورش همی‌پنداشتند

آن یکی گوشش همی‌پیچید سخت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن

 

دین نه آن بازیست کو از شه گریخت

سوی آن کمپیر کو می آرد بیخت

تا که تتماجی پزد اولاد را

دید آن باز خوش خوش‌زاد را

پایکش بست و پرش کوتاه کرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی

 

بود شیخی دایما او وامدار

از جوامردی که بود آن نامدار

ده هزاران وام کردی از مهان

خرج کردی بر فقیران جهان

هم به وام او خانقاهی ساخته

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۲ - ترسانیدن شخصی زاهدی را کی کم گری تا کور نشوی

 

زاهدی را گفت یاری در عمل

کم گری تا چشم را ناید خلل

گفت زاهد از دو بیرون نیست حال

چشم بیند یا نبیند آن جمال

گر ببیند نور حق خود چه غمست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام

 

خواند عیسی نام حق بر استخوان

از برای التماس آن جوان

حکم یزدان از پی آن خام مرد

صورت آن استخوان را زنده کرد

از میان بر جست یک شیر سیاه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست

 

روستایی گاو در آخر ببست

شیر گاوش خورد و بر جایش نشست

روستایی شد در آخر سوی گاو

گاو را می‌جست شب آن کنج‌کاو

دست می‌مالید بر اعضای شیر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع

 

صوفیی در خانقاه از ره رسید

مرکب خود برد و در آخُر کشید

آبکش داد و علف از دست خویش

نه چنان صوفی که ما گفتیم پیش

احتیاطش کرد از سهو و خباط

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر

 

بود شخصی مفلسی بی خان و مان

مانده در زندان و بند بی امان

لقمهٔ زندانیان خوردی گزاف

بر دل خلق از طمع چون کوه قاف

زهره نه کس را که لقمهٔ نان خورد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس

 

با وکیل قاضی ادراک‌مند

اهل زندان در شکایت آمدند

که سلام ما به قاضی بر، کنون

بازگو آزار ما زین مرد دون

کندرین زندان بماند او مستمر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس

 

گفت قاضی مفلسی را وا نما

گفت اینک اهل زندانت گوا

گفت ایشان متهم باشند چون

می‌گریزند از تو می‌گریند خون

وز تو می‌خواهند هم تا وارهند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل

 

آن غریبی خانه می‌جست از شتاب

دوستی بردش سوی خانهٔ خراب

گفت او این را اگر سقفی بدی

پهلوی من مر تو را مسکن شدی

هم عیال تو بیاسودی اگر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت

 

آن یکی از خشم مادر را بکشت

هم به زخم خنجر و هم زخم مشت

آن یکی گفتش که از بد گوهری

یاد ناوردی تو حق مادری

هی تو مادر را چرا کشتی بگو

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode