گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

خواهی ار، روشن کنی ای ماه سیما جمع را

از حجاب و هم بیرون آی و بنشان شمع را

شمع عالم پرتو استی کافتابی آفتاب

روز روشن کن شب تاریک هجران جمع را

فرد، هر جمعی و جمع فردها سر جمع کل

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

در عدم آئینه بودم روی یار خویش را

دادمی در جان و دل منزل نگار خویش را

خویش را کردم بصورت چون گدا، زان رو فزود

بختم از شاهان بمعنی اعتبار خویش را

در حریم یار نپسندم شود محرم رقیب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

عصر شیخوخیت افضل باشد از عهد شباب

تا، به خم چندی نماند صاف کی گردد شراب

ای که چون کف الخضیبت کف بود رنگین ز خون

چون ز خون دختر رز نبودت کفها خضاب

از گدایان در میخانه یاری می طلب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دوش در برداشتم خورشید، ماه آمد گذشت

ماه را تصویر می کردم که شاه آمد گذشت

من جهاد و جنگ را تغییر می دادم به صلح

کز من آن ترک سپاهی با سپاه آمد گذشت

پیش تیغش جان سپر کردم ولیک آن جنگجو

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

هر که زد بر آب و آتش حرق و غرقش باک نیست

تنبل و منبل براه عاشقی چالاک نیست

آنکه را در عاشقی از سر رود سودای وصل

سر بزیر است ار سر او نیزه و فتراک نیست

آنکه در شبهای هجران ریخت سیل خون ز چشم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

پادشاهان را خبر از عالم درویش نیست

پادشاهی جز خیال و خواب و مستی بیش نیست

شکوه از دشمن مکن رو، با جهانی دوست باش

دشمنی بدتر تو را، از نفس کافر کیش نیست

صبر من تلخی ز صبر بیش بردارد خواص

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت

عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت

کس در این ویرانه جز یکدانه حاصل برنچید

هر که آمد دانه بذر هوس پاشید و رفت

سر چرا عاقل فرود آرد، به تاجل سلطنت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

دادن جان گرچه بر ابناء عالم شاق بود

لیک عاشق این هنر را، از ازل مشتاق بود

طاق ابروی تو را نازم که افتاده است طاق

به به از طاقی که جفتش در حقیقت طاق بود

نوش وصل و نیش هجرانت به میزان درست

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

گر، رعیت را، به ظاهر لطفِ شه می‌پرورد

خود، رعیت پادشه را با سپه می‌پرورد

پرورد خورشید مه را، نزد دانا روشن است

حسن روی یار من خورشید و مه می‌پرورد

موی تو شام ابد روی تو چون صبح ازل

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

دوستان از راستی کم فکر تل و ول کنید

می توانید آنچه آخر می کنید اول کنید

صلح را محکم میان بندید با نزع و صلاح

رسم درویشی بیاموزید و کم کل کل کنید

وقت بدبینی و رفتار کج و حرص و طمع

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

قبله آزادگان ابروی جانان است و بس

فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس

دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد

تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس

نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

در دو عالم جلوه گر نور رخ یاراست و بس

جمله اشیاء تجلی گاه دلدار است و بس

سینه سیناست، عالم نور حق طالع در اوست

هر که را بینم چو موسی محو دیدار است و بس

معنی قرآن بود مکتوم اندر با، بسم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

یکه تازا خنگ عزم امروز در میدان فکن

گوی نه افلاک را با لطمه چوگان فکن

گر که شیطانت بود در قصد و دجالت رقیب

تیر بر دجال زن شمشیر بر شیطان فکن

ذات واجب را، اگر فرض و قیاسی بایدت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

ای تذرو خوش خرام ای طوطی شکرشکن

طاوس باغ بهشتی آهوی دشت ختن

با لب لعل و در دندان تو بس کاسد است

هر چه لعل اندر بدخشان هر چه در اندر عدن

طفل هنگام سخن نام تو آرد بر زبان

[...]

حاجب شیرازی
 
 
sunny dark_mode