فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
مرو را گفت ویسه همچنین کن
مرا و خویشتن را پاکدین کن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر
سپهبد گفت شاید همچنین کن
همیشه نام نیک و کار دین کن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
جانا دل دشمنان حزین کن
با خود شبکی مرا قرین کن
تیغ عشرت ز باده برکش
اسب شادی به زیر زین کن
من خاتم کردهام دو بازو
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۷ - فی اتباعه صلوات الله علیه
کای بلال اسب دولتم زین کن
خاک بر فرق آن کن و این کن
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
گفتم ای ترک نظر سوی من غمگین کن
رحمتی بر من محنت زده مسکین کن
عشق من بی لب شیرین تو تلخ است چو زهر
به یکی بوسه همه زهر مرا شیرین کن
ای دل من شده از آتش هجران تو گرم
[...]
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی
بترک جان بگو یا ترک دین کن
چو نتوانی چنان کردن چنین کن
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانهای که گلیم فروخت
همه اعضای خود در بندِ دین کن
اگر خود را چنان خواهی چنین کن
عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم
دل پر نور را دریای دین کن
حدیث وحی رب العالمین کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
تو گراو خواهی اینجاگه چنین کن
چومردان ذات خود را پیش بین کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۱ - در اثبات ذات و دل گوید
سجود آدم اینجا در یقین کن
تو سرّ اوّلین و آخرین کن
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
اگر صورت نگهداری چنین کن
دمادم با تو میگویم یقین کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از او بشناس عشق و جان یقین کن
همه ذرّات اینجا پیش بین کن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
همه عالم چو خود تو پیش بین کن
اگر از سرّ او گوئی چنین کن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۰
چند بوسه وظیفه تعیین کن
به شکرخندهایم شیرین کن
آن دلت را خدای نرم کناد
این دعای خوش است آمین کن
مگر این را به خواب خواهم دید
[...]
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴
صلحِ با دشمن اگر خواهی، هر گه که تو را
در قفا عیب کند، در نظرش تحسین کن
سخن آخر به دهان میگذرد موذی را
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵
ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن
ترک یک بوسه بگو کام مرا شیرین کن
دهن و قند لبت پستهٔ شکّر مغز است
تو از آن پسته مرا طوطی شکّرچین کن
نرگس مست بگردان دل و جان بر هم زن
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۵ - مناجات در توجه به مقام صبر بعد از تحقق به مقام فقر
صبر بر فقر و فناش آیین کن
تلخی صبر بر او شیرین کن
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
تلخ را بر دل خود شیرین کن
خوردن آن به خوشی آیین کن
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۵ - شد این نوشته به سلطان محمد رومی
نفس از وی صدق مشکین کن
راه اخلاص رفتن آیین کن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن
چو گفت، آن ماه گفتش این چنین کن
صلاح کار در این است، این کن