گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵

 

به دل دوست بهرام چوبینه بود

که از شوی جانش پر از کینه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۴

 

یکی را کجا نام یل سینه بود

کجا سینه و دل پر از کینه بود

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵

 

پس پشت ایشان یلان سینه بود

که با جوشن و گُرز دیرینه بود

فردوسی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارون‌الرشید با موی‌تراش

 

تا قدمش بر سر گنجینه بود

صورت شاهیش در آیینه بود

نظامی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

بچه بط اگر چه دینه بود

آب دریاش تا به سینه بود

ظهیری سمرقندی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۶

 

شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود

شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود

پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا

همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود

من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۳

 

باز گرفتار شد دل که درین سینه بود

تازه شد اندر دل آن رخنه که دیرینه بود

دی که همی دید روی، آینه از صورتش

اصل درون دلم نسخه در آیینه بود

دیدمی امروز باز تا بزیم بینمش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » آیینه سکندری » بخش ۳

 

متاعی که در درج گنجینه بود

مصور خیالی در آیینه بود

امیرخسرو دهلوی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

دوش در مجلس کباب ما ز سوز سینه بود

بی‌دلان را اشک رنگین بادهٔ دوشینه بود

در دل و چشمم خیال او همه شب تا به روز

همچو مه در چشمهٔ خورشید در آئینه بود

من ازو چون آسمان خالی نکردم دل ز مهر

[...]

ناصر بخارایی
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۳ - آغاز داستان

 

لباسی که از جنس موئینه بود

قماشی که از نوع پشمینه بود

نظام قاری
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۳

 

خدنگت مرا یار دیرینه بود

چراغ دل و آتش سینه بود

تو در مکتب حسن خواندی سبق

کتاب گلستانت آیینه بود

اسیر شهرستانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶

 

عقل یزدانی چو آن بوزینه بود

نفست آن مکارهٔ دیرینه بود

نشاط اصفهانی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر

 

مرا به سر هوس دیدن سکینه بود

ز زندگی دل من سیر در مدینه بود

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

سر و پوز او همچو بوزینه بود

زنخدانش آویزه سینه بود

ادیب الممالک