امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
بتان هند را نسبت همین است
به هر یک موی شان صد ملک چین است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۱ - صفت آرایش شهر و کشور، چون عروس، از برای تزویج شاه و شاهزادهٔ بی جفت، خضرخان، زادت خضره راسه، و شاهت وجه العدو بباسه!
دف از دیوار خود حصن حصین است
حصار چوب و صحن کاغذین است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو
همانم من کت اندر دل یقین است
رها کن گو چنین باش ار چنین است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - پاسخ خسرو به شیرین
هنوز رخ چو برگ یاسمین است
هنوزم سرو بالا نازنین است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۸ - صفت برگ ریز، و دوادو باد خزان، و از آسیب صدمات حوادث، سر نهادن سرو لیلی در خاک، و بی بالش ماندن
گو آنچه که گفتی، از یقین است
بشتاب، که وقت آن همین است
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
هم آنجا تاج دین حق حسین است
کز و شرع نبی با زیب و زین است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۰ - تمثیل در بیان ماهیت صورت و معنی
حدیثِ مصطفی آخر همین است
نکو بشنو که البتّه چنین است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۴ - جواب
ولیکن طامةالکبری نه این است
که این یومِ عمل وان یومِ دین است
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۱ - در تحقیق جهاد و معنی آن
جهاد صورت و معنی چنین است
مکن شک اندین معنی یقین است
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۵ - در تحقیق رزق
یقین دان رزق جان از علم و دین است
نباشد جز به سعی انسان یقین است
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۰ - در صفت حضرت مهدی
چو مهدی در جهان خورشید دین است
طلوع شمس از مغرب همین است
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۸ - حکایت
فلسفی اصل و رافضی طین است
زین دو بگذرکه دشمن دین است
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل اول » بخش ۵ - الضلال المبین
شبهۀ آنکه گبر بی دین است
گر بدانی بعینه این است
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت
چون سجلّ از کتاب سِجّین است
درخور صد هزار نفرین است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۹
شهی که شنقر عنقا شکار او را ماه
کلاه گوشه خورشید زنگ زرین است
چو باز سر علمش راهمای گردون دید
به چرخ گفت نظر باز کن که شاهین است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۰
زهی آصف کز صفاتی کز کفایت
تو را ملک سلیمان در نگین است
چو کلکت دانه مشکین فشاند
هزارش چون عطارد خوشه چین است
قضا با امر و نهیب همعنان است
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - حقه لعل
گرد باغ رخت از سنبل چین پر چین است
باغ رخسار تو را سنبل چین پر چین است
وصف حسن بت چین پیش تو بت عین خطا
کز رخ و زلف تو بت بر بت چین پر چین است
چشمه چشم من از چشم تو دریا بار است
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)
محمد عالم علم یقین است
محمد رحمة للعالمین است
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۶ - دیدن جمشید، خورشید را اندر خواب
بر آن آمد که فردوس برین است
قصور خلد و جای حور عین است