ببین چون بهترین مهتران اوست
به جان سر همه پیغمبران اوست
به نسل از نسلها فاضلتر است او
بدان از عترت پیغمبر است او
نباشد آن زمان تکلیف باری
بجز عرفان نباشد هیچ کاری
چو یشناسی نصیب از گنج یابی
نه گنجی کز پی آن رنج یابی
چو از مغرب بود اول خروجش
چو شمسی باشد و مغرب بروجش
به صورت همچو خورشیدی در ایام
که روشن میشود زو جمله اجسام
به معنی نیز خورشیدی همین دان
که روشن میکند ارواح انسان
چو مهدی در جهان خورشید دین است
طلوع شمس از مغرب همین است
بکن تو صورتش بر عامه ایثار
اگر تو خاصهای معنی نگه دار
کنون بشنو ز من مغز حکایت
ز روی معرفت نی از روایت
چو جمله خلق توبه کرده باشند
همه امری به جا آورده باشند
نماند هیچ کس آنجا گنهکار
همه توبه کنند آن دم به یک بار
به توبه چون درآیند خلق یکسر
نماند هیچ بیرون آن در
از آن باشد در توبه به زنجیر
که نبود هیچ کس را هیچ تقصیر
سعادت یابی ار چندان نمیری
به صورت کاینچنین معنی پذیری
وگر میری نباشد مرگ صورت
که باشد مرگ صورت را ضرورت
به مرگ اختیاری میر باری
که مرگ اضطراری نیست کاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.