گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۵

 

پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم

دیوانه چون نگردم زنجیر چون نگیرم

چون باده تو خوردم من محو چون نگردم

تو چون میی من آبم تو شهد و من چو شیرم

بگشا دهان خود را آن قند بی‌عدد را

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۸

 

به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم

که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم

خوش است گوشه و یا گوشه گشته‌ای چون من

به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم

چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست

[...]

۵ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۷

 

همتم شد بلند و تدبیرم

جز به پیش تو من نمی‌میرم

تو دهانم گرفته‌ای که خموش

تو دهان گیر و من جهان گیرم

زان ز عالم ربوده‌ام حلقه

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۷

 

چو دامن او گیرم عظیم باتوفیرم

چو انگبین و شیرم به پیش لطفش میرم

۱ بیت
مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

بر من چو گذر کند بت کشمیرم

در دیده قیاس چشم مستش گیرم

بگذشت و به چشم خشم در من نگریست

دلدار که پیش خشم چشمش میرم

۲ بیت
مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴

 

به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم

برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم

همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان

تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم

مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵

 

گر من ز محبتت بمیرم

دامن به قیامتت بگیرم

از دنیی و آخرت گزیر است

وز صحبت دوست ناگزیرم

ای مرهم ریش دردمندان

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹

 

خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم

خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم

گر دست دهد که آستینش گیرم

ورنه بروم بر آستانش میرم

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰

 

گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم

چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم

دل با تو خصومت آرزو می‌کندم

تا صلح کنیم و در کنارت گیرم

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴

 

گر دست رسد که آستینش گیرم

ور نه، بروم بر آستانش میرم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴

 

گر دست رسد که آستینش گیرم

ور نه، بروم بر آستانش میرم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴

 

گر دست رسد که آستینش گیرم

ور نه، بروم بر آستانش میرم

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۳ - حکایت

 

‌این قدر بس که در برت گیرم

‌پیش بالای دلبرت میرم

۱ بیت
سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۵

 

بیا، جانا، که جانت را بمیرم

وگر میرم به جان منت پذیرم

خلاص من بجویید، ای رفیقان

که من در قید مهر او اسیرم

نظر گفتند داری با فقیران

[...]

۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان

 

مرا تا جان بود ترکش نگیرم

وگر میرم رها کن تا بمیرم

۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان

 

ور این اندیشه را در خویش گیرم

عجب نبود گر از غیرت بمیرم

۱ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴

 

صد بار ز مهرت ار بمیرم

یک ذره دل از تو بر نگیرم

از شهرم اگر برون کنی سهل

بیرون مگذار از ضمیرم

از من نسزد شکایت تو

[...]

۱۳ بیت
اوحدی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
 
تعداد کل نتایج: ۲۴۷