عارفی چشم دل به رویی داشت
خاطر اندر شکنج مویی داشت
پسر زورمند کشتیگیر
شوخ چشمی که بگسلد زنجیر
چند روزش به سعی در سر شد
تا شبی خلوتی میسّر شد
دست بردش به سیب مُشکآلود
چند نوبت گرفت شفتالود
خواست تا در درون شلوارش
در برد تیر تا به سوفارش
اَمردی تندخوی بود و درشت
سخن از تازیانه گفتی و مشت
گفت من تن به ننگ در ندهم
روی آزاده بر زمین ننهم
اینک ار قانعی به بوس و کنار
من غلام تواَم، بیا و بیار
گفت راضی شدم بدین پیمان
ای درخت جوان و سرو ِ روان
این قدر بس که در برت گیرم
پیش بالای دلبرت میرم
این بگفتند و امن حاصل شد
آمد اندر کنار و واصل شد
لب به لب بر نهاد و کام به کام
چون دو مغز اندرون یک بادام
دست در گردن آورید به ذوق
جان حمدان به لب رسید ز شوق
ناگهان سر ز حکم بیرون برد
در کنارش گرفت و درکون برد
صبر مغلوب و عشق غالب شد
تا به دسته درفش غایب شد
گفت هیهات، خون خود خوردی
این چه نا اهلی است و نامردی؟
دل ز کف رفته بود و کار از دست
خیره نتوان گذاشت یار از دست
دِرمی چند ریخت در مشتش
سخت بازو به زر توان کشتش
خانه تسلیم کرد شهر آشوب
گفت تا میخ میرود، میکوب
عارف اندر نشاط و ناز آمد
تا به منزل برفت و باز آمد
بر یاران و دوستاران برد
به حریفان دیگرش بسپرد
هر کسی بوسهایش بر دادند
شافهای تا به ناف در دادند
این یکی کرد دعوی یاری
وان دگر دوستی ّ و دلداری
فتنهای در میان قوم افتاد
که بر آمد بر آسمان فریاد
تا شد از سنگ و صَعقه و سیلی
گردن سبز خوارگان نیلی
بر ِپیر قلندری رفتند
ماجرایی که بود، در گفتند
سر فرو برد و در تفکّر بود
سر برآورد و تربیت فرمود
گفت در دین اهل دریوزه
بیست پا را بس است یک موزه
جمله را این سخن پسند آمد
داروی ریش دردمند آمد
سجده کردند هر یک از طرفی
بیت گفتند و بر زدند کفی
آنکه پشتش نیامدی به زمین
عاقبت بر زمین نهاد جبین
لاله رخ نیز در حشیش آمد
کیر میخورد تا به ریش آمد
بعد از آن توبه کرد و استغفار
صبر بیچارگان بود ناچار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.