پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم
دیوانه چون نگردم زنجیر چون نگیرم
چون باده تو خوردم من محو چون نگردم
تو چون میی من آبم تو شهد و من چو شیرم
بگشا دهان خود را آن قند بیعدد را
عذر ار نمیپذیری من عشوه می پذیرم
دانی که از چه خندم از همت بلندم
زیرا به شهر عشقت بر عاشقان امیرم
با عشق لایزالی از یک شکم بزادم
نوعشق می نمایم والله که سخت پیرم
آن چشم اگر گشایی جز خویش را نشایی
ور این نظر گشایی دانی که بینظیرم
اندر تنور سردان آتش زنم چو مردان
و اندر تنور گرمان من پختهتر خمیرم
در لطف همچو شیرم اندر گلو نگیرم
تا در غلط نیفتی گر شور چون پنیرم
در عشق شمس تبریز سلطان تاجدارم
چون او به تخت آید من پیش او وزیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و به احوالات خود در این عشق اشاره میکند. او بیان میکند که با وجود زیبایی معشوق، نمیتواند بمیرد و دیوانه نشود. عشق او به معشوق چون بادهای است که او را محو کرده و او را به حالتی شیرین و شاداب تبدیل کرده است. شاعر از قند و شیر به عنوان نمادهایی از عشق و لذت یاد میکند و میگوید که در عشق این معشوق، خود را میبیند و در احساساتش غرق است. او همچنین اشاره میکند که در عشق به شمس تبریز، خود را در مرتبهای بالاتر از دیگران میداند و از تمایل به تظاهر و ناز معشوق سخن میگوید. در کل، شعر توصیفکننده عشق عمیق و بینظیر شاعر به معشوق و احساسات اوست.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم عاشق چنین زیبایی که جان میبخشد نباشم؟ چگونه میتوانم دیوانه نشوم و از او دور بمانم؟ چگونه میتوانم خود را از او جدا کنم و به بند نکشم؟
هوش مصنوعی: وقتی که از شراب تو نوشیدم، چگونه نمیتوانم غرق در زیبایی تو شوم؟ تو مانند شراب هستی و من مانند آب؛ تو مثل عسل هستی و من مانند شیر.
هوش مصنوعی: بگذار زبانت را باز کنی، آن قند بینظیر را. اگرچه عذر و بهانهات را نمیپذیرم، ولی من پذیرای زیبایی و ناز تو هستم.
هوش مصنوعی: میدانی چرا به خوشحالی میخندم؟ زیرا با اراده و هدفی بزرگ، در شهر عشق تو برای عاشقان، همچون یک فرمانروا هستم.
هوش مصنوعی: من با عشقی بیپایان به دنیا آمدهام و در دل خود عشق را میپرورانم، اما راستش را بخواهید، احساس میکنم که بسیار سالخورده شدهام.
هوش مصنوعی: اگر آن چشم را بگشایی، هیچکس دیگری را جز خودت نمیبینی و اگر این دید را بگشایی، میفهمی که من بینظیر هستم.
هوش مصنوعی: در دمای سرد و دشواریها، به مانند مردان، تلاش میکنم و در میان چالشهای داغ، تجربه و تواناییهای من بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: من در نعمت و زیبایی مانند شیری هستم که نمیگذارم در گلویم بگیرند، تا اگر طعم شور و تلخی پیدا کردم، به کجراهه نروم.
هوش مصنوعی: در عشق شمس تبریز، من مانند یک پادشاه هستم و زمانی که او بر تخت مینشیند، من در کنارش به عنوان وزیر خواهم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در پایت اوفتادم ای دوست! دست گیرم
می کن بزرگی خود منگر که من حقیرم
ای شمع جمع خوبان! پروانه وار روزی
گرد سرت بگردم در پیش پات میرم
از دست چشم و زلفت پیش که داد خواهم؟
[...]
بر نور شمع رویت پروانه ی حقیرم
بر آتش جمالت تا کی چنین بمیرم
تا کی مرا بسوزی بر آتش فراقت
از دولت وصالت یک لحظه دست گیرم
پروانه ای بر آتش ناچار می بسوزم
[...]
بعد از تو ای برادر هرچند دستگیرم
وز پیش دوستداران دشمن برد اسیرم
لیکن به داغ و حسرت تا در غمت نمیرم
چشم از تو برنگیرم ور می زنند تیرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.