گنجور

 
مولانا

به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم

که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم

خوش است گوشه و یا گوشه گشته‌ای چون من

به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم

چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست

که زهره طالعم و شکر سکرتأثیرم

ز حلق من آن خواهم که شکر سکر کند

دگر همه به تو بخشیدم ای بک و میرم

روم سری بنهم کان سری است باده جان

که خفته به سر پراحتیال و تزویرم