گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - حسب حال

 

هر زمانی تنم چو زیر شود

بر سر خلق در نفیر شود

خار گردد مرا گل اندر دست

خار بر دشمنم حریر شود

سخن من از آن بود سوزان

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای شاه شبانگاه تو شبگیر شود

تدبیر تو همگوشه تقدیر شود

پیش تو جهان ملک جهانگیر شود

ایران ملک تو پیش تو پیر شود

مسعود سعد سلمان
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادیة و العشرون - فی اوصاف بلدة سمرقند

 

ممان که نفس تو اندر طمع دلیر شود

که سگ چو سیر شود در فساد شیر شود

از آنکه نفس حریص اکول کاذب جوع

ز لقمه های عمل سیر معده دیر شود

یقین بدان و حقیقت شناس و راست شمر

[...]

حمیدالدین بلخی
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۳ - در مدح شمس الدین علی شاہ نیمروز

 

وآن که لطفش چو دستگیر شود

در مفاصل شریک سیر شود

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹

 

ترا چه تحفه فرستم که دلپذیر شود؟

مگر همین دل مسکین چو ناگزیر شود

به بوی زلف تو، از نو، جوان شوم هر بار

هزار بار تنم گر ز غصه پیر شود

گرم تمامت خوبان خلد پیش آرند

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۰ - در تربیت اولاد

 

گر کمانش خری، چو تیر شود

ور کمر یافت، خود اسیر شود

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۹۶ - در اخلاص

 

تن به طاعت چو خوپذیر شود

در دل اخلاص جایگیر شود

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٢٨

 

کار چون سخت گشت بر بنده

فضل حق زود دستگیر شود

چون ببرد طمع ز نصرت خلق

ایزدش بیگمان نصیر شود

چون کمان گر چه کج نماید کار

[...]

ابن یمین
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷

 

دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود

به یک نظر که به بیند ترا چه سیر شود

مرا چه غم که رقیبت چو سگ گشاد دهان

کسی که مست تو شد در دهان شیر شود

من از هلاک خودم نیست غم از آن ترسم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۱ - تاریخ ولادت

 

این گوهر پاک کو جهانگیر شود

خاک قدمش غیرت اکسیر شود

تاریخ ولادتش چو جستم گفتد

یارب که بکام اهل دل پیر شود

اهلی شیرازی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷

 

مست عشق تو که میدان طلب از شیر شود

شیر مست است که در بیشهٔ شمشیر شود

چشم شایستهٔ دیدار فرو می بندم

بر سِتم نیست اگر کار اجل دیر شود

مرد میدان تو را ناز کُشد، نی شمشیر

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۸

 

نیست ممکن دل ازان جان جهان سیر شود

حسن از آیینه محال است که دلگیر شود

دهن تنگ تو هرجا که به گفتار آید

لب رنگین سخنان غنچه تصویر شود

بیقرار تو چو مجنون ننشیند از پا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۹

 

شوق را صبر محال است عنانگیر شود

که شنیده است نیستان قفس شیر شود؟

از عنانگیری خاشاک چه پروا دارد؟

سیل را چون کشش بحر عنانگیر شود

تا توان در قدم خم چو فلاطون گذراند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۰۵

 

دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود

سفر به پای شتر هر که کرد پیر شود

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

 

چون جبهه‌اش از ناز گرهگیر شود

وز غمزه تبسم آشتی سیر شود

تیر نگهش بال غضب بگشاید

جوهر گره ابروی شمشیر شود

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۲