سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۷ - در سؤال از عقل کل و جواب او
رهروان بینی از سر غیرت
همه اوفتاده در ره حیرت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲ - فصل معرفت
غایت عقل در رهش حیرت
مایهٔ عقل سوی او غیرت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
هردو همره ز بازوی چیرت
ملکالموت و زخم شمشیرت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
هست زنجیر، زلف ِ چون قیرت
من ز دیوانگان زنجیرت
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود
دل آن مرد خونین شد ز غیرت
گرفت انگشت در دندانِ حیرت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی
منم جان جنید پاک سیرت
یقین میداند این شیخ کبیرت
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
تو انسان بودی و انسان امیرت
امیرالمؤمنین بُد دستگیرت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام
اگر شرک آید اینجا در ضمیرت
بیک موئی کند اینجا اسیرت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
رضیه دختری مرضیه سیرت
سریر آراست، از جای سریرت
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٨ - قصیده ایضاً له
ای کاشف اسرار فلک رأی منیرت
وی مظهر انوار سعادات ضمیرت
تو یوسف مصری و عزیز همه آفاق
بر جمله خزائن بجهان کرد امیرت
ای میر محمد توئی آنکس که بمردی
[...]
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۱۷ - جواب گفتن معشوق بقاصد
ز دلداری که باشد دلپذیرت
اگر البته باشد ناگزیرت
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۶ - نامۀ دهم از زبان معشوق
گر کرد مدام غم اسیرت
گشت از ره لطف دستگیرت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن
گرفتش دست کای پاکیزه سیرت
چراغ دیده اهل بصیرت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۲ - شکایت از فلک پر نکایت که اژدهاوار گرد عالمیان حلقه کرده و همه را به دایره تصرف خود درآورده بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند نه هیچ از دست رفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز
چو در بینش تو را اینست سیرت
مکش سرمه مگر چشم بصیرت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
ز آلایش چو گردد دستگیرت
برآرد پاک چون موی از خمیرت
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه
بجز در آینه کامد فقیرت
نمی بینم دگر جایی نظیرت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید
حلقهٔ دیده باد زهگیرت
تا رسد گاه کاه بر تیرت