سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سرِ بریدن نیست
مطرب از دست من به جان آمد
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - شیخ سعدی فرماید
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
چون زرم بهر نوخریدن نیست
چاره جز کهنه را دریدن نیست
یک تن بی لحاف و زیر افکن
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران
که مرا قوت دویدن نیست
با که گویم غمت که در مجلس
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست
علاج شکوه عاشق به جز شنیدن نیست
ز بس که گشتهام از درد انتظار ضعیف
نگاه را به رخت قوت رسیدن نیست
چنان که خانه زندانیان فرود آید
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
ز ضعف تن مژهام را به هم رسیدن نیست
نبستن مژه از مرده بهر دیدن نیست
خوشم به سنگدلیهای او که درد مرا
دل ار نه سنگ بود، طاقت شنیدن نیست
مرا جفای تو پابستهتر کند، آری
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
پیش رویش مژه را قدرت جنبیدن نیست
دیده داریم، ولی حوصلهٔ دیدن نیست
هرکه زین باغ گذشتهست اما میفهمد
بر میان دامن سرو از پی گلچیدن نیست
وای بر آنکه کند توبه در ایام بهار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۸
اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست
که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست
ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای
ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست
ز دست آینه شد موی سبز و گشت سفید
[...]
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
اوضاع زمانه لایق دیدن نیست
وضعی خوشتر ز چشم پوشیدن نیست
دانی ز چه پا کشیده ام در دامان؟
دنیا تنگ است، جای جنبیدن نیست
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
چشمه خور برای دیدن نیست
آتش از بهر آرمیدن نیست
سر برند از درخت و سرسبز است
نخل را تاب سر بدیدن نیست
گر بگوید حدیث عشق زبان
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
این جهان جای آرمیدن نیست
هیچ از او چاره جز رمیدن نیست
سخت دامی است مرغ دلها را
که از آن دامشان پریدن نیست
بر سرم هست سر بریدن خویش
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - دو همراز
در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت
که روز گشت و شنا کردن و جهیدن نیست
بساط حلقه و دامست یکسر این صحرا
چنین بساط، دگر جای آرمیدن نیست
ترا همیشه ازین نکته با خبر کردم
[...]