گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۹

 

بیاید سپاه مرا برکند

دل و پشت ایرانیان بشکند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴

 

چو بهرام بر دشمن اسپ افکند

بدریا دل اژدها بشکند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۵

 

اگر با تو بسیار خوبی کند

به فرجام پیمان تو بشکند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۰

 

همی گربه از خانه بیرون کند

دگر ناودان یک به یک بشکند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

گر ایدونک بیچاره پیمان کند

بکوشد که آن راستی بشکند

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

به یک حمله صد پیل برهم فکند

به نیزه چهل خیمه از بُن بکند

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

به هر تیر پیلی همی بفکند

به هر حمله‌ای لشکری بشکند

اسدی توسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح عمیدالملک بونصر

 

بوستان را مهرکانی باد زر آگین کند

رنگ بستاند ز گلها باده را رنگین کند

روی هامون را کند مانند سوزن گرد زرد

هر گیاهی را بر او چون سوزن زرین کند

دختران تاک رز را گر ببیند باده خوار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

هرکه چون من دل فدای دیدن دلبر کند

هرکه چون من جان فدای صحبت جانان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

هرچه در عالم عنا باشد عدیل دل کند

هرچه در گیتی بلا باشد قرین جان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

لاله نعمان حجاب لؤلؤ لالا کند

عنبر سارا نقاب لاله نعمان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

چون کند شادی ز میدان روی در مجلس کند

چون کند مردی ز مجلس روی در میدان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

صورت شیطان قضا چون صورت حورا کند

خلقت حورا قدر چون خلقت شیطان کند

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

هدهدک پیک بریدست که در ابر تند

چون بریدانه مرقع به تن اندر فکند

راست چون پیکان نامه به سراندر بزند

نامه گه باز کند، گه به هم اندر شکند

منوچهری
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۲ - رزم شیروی با مهارک

 

سپه را به یک حمله از جا بکند

به دروازه شهرشان درفکند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۳ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی

 

به ناگاه خود را برایشان فکند

به یک حمله از جایشان بربکند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه

 

نخستین دو دندانش از بن بکند

چو بردند از آنجا به میدان فکند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید

 

بهنگام لهراسب این بشکند

مر این قلعه و باره ویران کند

عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۹