عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
دمان ورقه در پیش و لشکر ز پس
ز دشمن همی کینه جستندو بس
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
ز بس کشته کافکنده از پیش و پس
خروش سروش آمد از بر، که بس
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چه بودی گر به راه اندر ازین پس
عماریدار او من بودمی بس
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
جدایی را نیارم دید ازین پس
همین یک ره که دیدهستم مرا بس
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴۷ - جنگ کوش پیل دندان و نیواسب
همی تاخت کوش و سپاهش ز پس
به شمشیر کشتند از ایشان و بس
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۹۰ - رفتن طیهور از جزیره ی بسیلا و گرفتن ماچین و چین
نکردند فرمانِ او زآن سپس
سپاه آن که بر در بماندند و بس
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۲
خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس
سیر از چو تویی بگو که یا رد شد پس
تو نعمت هر دو عالمی به نزد همه کس
قدر چو تویی گرسنهای داند و بس
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
بدان پشتی چو پشتش ماند واپس
که روی شاه پشتیوان من بس
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
عتابی گر بود ما را ازین پس
میانجی در میانه، موی تو بس
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
به هزیمت شدند و گرگ از پس
راهشان بر بساط خواجه و بس
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن
جهانی خصم دارد ملکت از پس
مرا بی آن همه غم مُلکِ خود بس
عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو
چو دارد هر که زاد او مرگ از پس
سخن زو چیست انّاللّه و بس
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چو او را میندید از پیش وز پس
فروماند اندر این گفتارها بس
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
از همه سود و زیان در پیش و پس
مر یتیمان مرا این بود بس
عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
گفت تا با این همه از پیش و پس
گردهٔ نان میخورم هر روز بس
عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم
گرچه بسیاری بگشت از پیش و پس
هم نکرد از اشتیاقش هیچ بس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را
چون دوایت میفزاید درد پس
قصه با طالب بگو بر خوان عبس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت
خویش ابله کن تبع میرو سپس
رستگی زین ابلهی یابی و بس