گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر

 

کسی کاو هوای فریدون کند

دل از بند ضحاک بیرون کند

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲

 

ترا با من از شهر بیرون کند

چو بیند مرا مردمی چون کند

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴

 

چو افزون کنی کاهش افزون کند

ز سستی تن مرد بی‌خون کند

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر

 

پرستیدن داور افزون کند

ز دل کاوش دیو بیرون کند

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان

 

همی‌ساخت تا چاره‌ای چون کند

که پیراهن مهر بیرون کند

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۷

 

گمانم که امشب شبیخون کند

ز دل درد دیرینه بیرون کند

۱ بیت
فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

خورش را گوارش می افزون کند

ز تن ماندگی ها به بیرون کند

۱ بیت
اسدی توسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

ابر آزاری بلؤلؤ باغرا قارون کند

در چمن بیجاده از پیروزه سر بیرون کند

گر نبد کنجور قارون ابر درافشان چرا

هر بهار از گنج قارون باغرا قارون کند

گوشوار شاخ را از لؤلؤ لالا کند

[...]

۴۶ بیت
قطران تبریزی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۹ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را

 

سگالید تدبیر تا چون کند

کز ایرانیان دشت پرخون کند

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۰ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن

 

از اندوه دل دیده پرخون کند

نداند که پیکارها چون کند

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان

 

سگالش همی کرد تا چون کند

که خنجر ز ماهنگ پر خون کند

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۷۳ - کوش در برابر آتبین

 

همی گشت بر کوه تا چون کند

که بر آتبین بر شبیخون کند

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او

 

زمانه دل ما پر از خون کند

گر این پرسش از من فریدون کند

۱ بیت
ایرانشان
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۸ - ممدوح برای حکیم خلعتی فرستاده در شکر آن گوید

 

ای خداوندی که از دریای دستت روزگار

آز مفلس را چو کان تا جاودان قارون کند

گر سموم قهر تو بر بحر و کان یابد گذر

در این بیجاده و بیجادهٔ آن خون کند

ور نسیم لطف تو بر آتش دوزخ وزد

[...]

۱۱ بیت
انوری
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۱ - شتافتن اسکندر به جنگ دارا

 

بر او شاه اگر یک شبیخون کند

ز ملکش همانا که بیرون کند

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۱ - خردنامه افلاطون

 

نهادی که برداشت از خون کند

فروداشتی بی‌جگر چون کند؟

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۷ - داستان پیر زن با سلطان سنجر

 

شحنه بود مست که آن خون کند

عربده با پیرزنی چون کند؟

۱ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابک‌روی

 

آب گرفتم لطف افزون کند

خار و خسک را به سمن چون کند؟

۱ بیت
نظامی
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » داستان کبک

 

تفت این آتش چو سر بیرون کند

سنگ ریزه در درونم خون کند

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۹