سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۲ - المثل فی الخشوع و حضور القلب فی الصّلوة قصّة امیرالمؤمنین علیهالسّلام
گفت کمتر شد آن اَلم چونست
وز چه جای نماز پُر خونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۱ - فی الکرامة
موسئی را که خفتهٔ کونست
فرّ عونش هلاک فرعونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۶ - صفت حرب صفّین و کشته شدن عمّار یاسر رضی اللّٰه عنه
گفت عمّار بس همایونست
قاتلِ او بدان که ملعونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۹ - حکایت در کمال عشق و عاشقی
هرچه آن نقش دور گردونست
از سرا ضرب عشق بیرونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۲ - در نکوهش این جهان
اینک امروز ربع مسکونست
قطرهای از هزار جیحونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
آفتابی که شاه گردونست
هیچ بیتیغ نیست شه چونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۸ - در مدح شیخالامام جمالالدّین ابونصر احمدبن محمّدبن سلیمان الصغانی
تا تو بر منبری فلک دونست
من نگویم که استوا چونست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴۹ - فی صفةالسّعد والنّحس منالکواکب السبعة
شمس خود کدخدای گردونست
نیرّست از کواکبان چونست
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶
مرا دانی که بیتو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست
تنم در بند هجر تو اسیرست
دلم در دست عشق تو زبونست
غم عشق تو در جان هیچ کم نیست
[...]
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹
با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰
پایی که ز بند عالمی بیرونست
پالود به خون و زین غمم دل خونست
ای تاج سر زمانه آخر کم ازین
کای دست خوش زمانه پایت چونست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱
گر شرح نمیدهم که حالم چونست
یا از تو مرا چه درد روزافزونست
پیداست چو روز نزد هرکس که مرا
با این لب خندان چه دل پر خونست
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷
کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو
بها و عزت دین هر زمان برافزونست
خدای داند و او عالم الخفیاتست
که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست
که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین
غمش را کز شکیبایی فزونست
من غمخواره میدانم که چونست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۰ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
جگر در تاب و دل در موج خونست
گر آری رحمتی وقتش کنونست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۴ - چگونگی فلک
حسابی را کزین گنبد برونست
جز ایزد کس نمیداند که چونست
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۶
این شیوه مصیبت که مرا اکنون است
چون شرح توان داد که حالم چونست
هر اشک که ازدیدهٔ من میریزد
گر بشکافی هزار دریا خونست
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۶
گرچه غمم از گریستن بیرونست
هر روز مرا گریستن افزونست
ای ساقی جان فروز! در ده جامی
تا سیر بگریم که دلم پرخونست
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۵) حکایت پیرمرد هیزم فروش و سلطان محمود
یکی دیگر بداد و گفت چونست
چنین گفت او که این یک هم فزونست
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۴) حکایت سلطان محمود با ایاز
چو قدر روی میبینی که چونست
چرا مَنلت بپای سرنگونست