عطار » بلبل نامه » بخش ۳۱ - مجادلهٔ بلبل با طاووس و تسلیم شدن طاووس به وی
چرا این رنگ بیبو میفروشی؟
چرا پای خود از مردم نپوشی؟
عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
تو گر چل حج به نانی میفروشی
قوی میآیدت چندین چه جوشی
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل
اگر هر دم حضورش را بکوشی
ز واسجد واقترب تشریف پوشی
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
برو ای دل چو دیگی چند جوشی؟
نهنبن ساز خود را از خموشی
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بگویم با تو گر نیکو نیوشی
یکی کم گفتنست و نُه خموشی
عطار » خسرونامه » بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان
اگر عیبی بود، گر عیب پوشی
چو تحسین نکنیم باری خموشی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
بدانسان در دلش افتاد جوشی
که پیدا شد زهرمویش خروشی
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
بشرط آنکه چون رازم نیوشی
نگهداری سخن، رازم بپوشی
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
برو بریخ نویس این گرم کوشی
ز سردی چون فقع تا چند جوشی
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
برآورد از جهان بانگ خروشی
ز خلقش در جهان افتاد جوشی
عطار » خسرونامه » بخش ۶۸ - از سر گرفتن قصّه
لباس لطف در معنی تو پوشی
نه یک تن با همه گیتی تو کوشی
عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید
تو ای دل چند گویی چند جوشی
ترا آمد کنون وقت خموشی
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
تو ستّاری و سرّ جمله پوشی
حقیقت عذر موری مینیوشی
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۸ - در بیخودی و مستی و کشف ذات فرماید
از آن میگردمی شیخا بنوشی
تو این نه خرقه ازرق بپوشی
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید
ز دست ساقی ار جامی بنوشی
زمانی تن زن آنجا درخموشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
نظاره کن در اینجا گر خموشی
بگو تا چند در هر گونه جوشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
تو زانجام ارْدمی ز آنجا بنوشی
عیان جملگی باشی خموشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
اگر داری تو طاقت جام نوشی
ضرورت صبر کن اندر خموشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
بدان این راز وانگه کن خموشی
سزد این پند اگر از من نیوشی