خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۸
دل را اثر روی تو گل پوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۹- سورة الحشر- مدنیة » ۲ - النوبة الثالثة
دل را اثر روی تو گل پوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند.
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۳- سورة الضحى- مکیة » النوبة الثالثة
گل را اثر روی تو گل پوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند.
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
هرکه زان شهر باده نوشکند
آن سوادش سیاهپوش کند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۳
هر روز دلم نو شکری نوش کند
کز ذوق گذشتهها فراموش کند
اول باده ز عاشقی نوش کند
آنگاه دهد به ما و مدهوش کند
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲
نه هر که طراز جامه بر دوش کند
خود را ز شراب کبر مدهوش کند
بدعهد بود که یار درویشی را
در حال توانگری فراموش کند
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۵ - در بیان آنکه اصل در آدمی خلق است صورت را اعتبار نیست. زیرا که روز قیامت هرکس بلخق خود خواهد حشر شدن. اگر بصفت سگ باشد بصورت سگ حشر شود. دلیل بر آنکه التفات بر صورت نیست، حق تعالی سگ اصحاب کهف را از سلک اولیا خواند که ورابعهم کلبهم، چون در او خلق مردان بود صورتش رااعتبار ننهاد که ان اللّه لاینطر الی صورکم و لا الی اعمالکم و لکن ینظر الی قلوبکم و نیاتکم.
همچنین مهر حق چو جوش کند
نیش ها را جدا ز نوش کند
عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب هفتم در حیاء، وفا، صدق، رحمت و شفقت - مذهب مختار
دروغی که حالی دلت خوش کند
به از راستی کت مشوش کند
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳
دلم از جام غمت نیش بلا نوش کند
همه را درد و مرا درد تو بیهوش کند
چون به پیشت نکنم ناله؟ که بلبل در باغ
این محال است که گل بیند و خاموش کند
کامم از شهد شهادت، لب تو شیرین کرد
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲
دل حلقه عشق دوست در گوش کند
وز آتش سودای غمش جوش کند
از سر ننهد عشق تو سرگشته دلم
تا با تو شبی دست در آغوش کند
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
سخن آن مست کجا با من مدهوش کند
مگر از سرزنش غیر فراموش کند
فرصت حرف چو یابم، ز رقیبان گویم
تا به این حیله ز من هم سخنی گوش کند
در سخن آیم و از بس که کنم بیتابی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی
حاشَ لِلَّه که وفایِ تو فراموش کند
سخنِ مصلحتآمیزِ کسان، گوش کند
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳
جام می اگر چه غارت هوش کند
زان پس کند اما که کسی نوش کند
نام تو چه باده ئیست یارب که چنین
تاراج خردها زره گوش کند
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶
هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
[...]
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹
خوش آن که پیام ارجعی گوش کند
زان بادهٔ صافی، قدحی نوش کند
جان از می وصل، مست و مدهوش کند
وز هستی روپوش، فراموش کند
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
گرنه گل نالهای از مرغ چمن گوش کند
ناله را مرغ چمن به که فراموش کند
نالم از دیده تر تابکی از مشت خسی
هر نفس آتشی افروزم و خاموش کند
در کنار توازین رشگ خورم خون که مباد
[...]