گنجور

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۸

 

دل را اثر روی تو گل پوش کند

جان را سخن خوب تو مدهوش کند

آتش که شراب وصل تو نوش کند

از لطف تو سوختن فراموش کند

خواجه عبدالله انصاری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۹- سورة الحشر- مدنیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

دل را اثر روی تو گل پوش کند

جان را سخن خوب تو مدهوش کند

آتش که شراب وصل تو نوش کند

از لطف تو سوختن فراموش کند.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹۳- سورة الضحى- مکیة » النوبة الثالثة

 

گل را اثر روی تو گل پوش کند

جان را سخن خوب تو مدهوش کند

آتش که شراب وصل تو نوش کند

از لطف تو سوختن فراموش کند.

میبدی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۳

 

هر روز دلم نو شکری نوش کند

کز ذوق گذشته‌ها فراموش کند

اول باده ز عاشقی نوش کند

آنگاه دهد به ما و مدهوش کند

مولانا
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

نه هر که طراز جامه بر دوش کند

خود را ز شراب کبر مدهوش کند

بدعهد بود که یار درویشی را

در حال توانگری فراموش کند

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۰

 

دروغی که حالی دلت خوش کند

به از راستی کت مشوش کند

سعدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی

 

می سرخت نمد به دوش کند

بنگ سبزت گلیم پوش کند

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۰ - در آداب می خوردن

 

می که آتش ندیده جوش کند

چون به آتش رسد خروش کند

اوحدی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

دلم از جام غمت نیش بلا نوش کند

همه را درد و مرا درد تو بیهوش کند

چون به پیشت نکنم ناله؟ که بلبل در باغ

این محال است که گل بیند و خاموش کند

کامم از شهد شهادت، لب تو شیرین کرد

[...]

ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

دل حلقه عشق دوست در گوش کند

وز آتش سودای غمش جوش کند

از سر ننهد عشق تو سرگشته دلم

تا با تو شبی دست در آغوش کند

جهان ملک خاتون
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

سخن آن مست کجا با من مدهوش کند

مگر از سرزنش غیر فراموش کند

فرصت حرف چو یابم، ز رقیبان گویم

تا به این حیله ز من هم سخنی گوش کند

در سخن آیم و از بس که کنم بی‌تابی

[...]

میلی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی

 

حاشَ لِلَّه که وفایِ تو فراموش کند

سخنِ مصلحت‌آمیزِ کسان، گوش کند

وحشی بافقی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

جام می اگر چه غارت هوش کند

زان پس کند اما که کسی نوش کند

نام تو چه باده ئیست یارب که چنین

تاراج خردها زره گوش کند

میرداماد
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶

 

هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند

هر چه از هر که شنیده است فراموش کند

تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش

هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند

لذت مستی بی‌باده ما هر که چشید

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » ساقی‌نامه

 

ترا دود آتش مشوّش کند

کجا وصل آتش ترا خوش کند

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

خوش آن که پیام ارجعی گوش کند

زان بادهٔ صافی، قدحی نوش کند

جان از می وصل، مست و مدهوش کند

وز هستی روپوش، فراموش کند

حزین لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

گرنه گل ناله‌ای از مرغ چمن گوش کند

ناله را مرغ چمن به که فراموش کند

نالم از دیده تر تابکی از مشت خسی

هر نفس آتشی افروزم و خاموش کند

در کنار توازین رشگ خورم خون که مباد

[...]

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲