دلم از جام غمت نیش بلا نوش کند
همه را درد و مرا درد تو بیهوش کند
چون به پیشت نکنم ناله؟ که بلبل در باغ
این محال است که گل بیند و خاموش کند
کامم از شهد شهادت، لب تو شیرین کرد
چون کسی شکر شکر تو فراموش کند
آنکه از ازرق زرق است بر او رنگ دروغ
از درون قلب سیاه است که روپوش کند
چارچوب تن خود گر نکنی خاکستر
دیگ سودای تو کی ز آتش دل جوش کند
یار در پهلوی اغیار، زهی ظلم صریح
حیف گل را که چنان خار در آغوش کند
گوهر نظم تو ناصر که ز بحر غیب است
هرکه بشناخت به زر گیرد و در گوش کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از عشق سخن میگوید. او مینویسد که غم معشوقش حتی تمام دردها را تحتالشعاع قرار داده و دلش را بینهایت بیتاب کرده است. شاعر به زیباییهای عشق اشاره میکند و بیان میکند که بلبل نمیتواند در غیاب گل ناله کند. او از شیرینی عشق و درد فراق میگوید و بر این باور است که افرادی که ظاهر زیبایی دارند، ممکن است باطن ناپاکی داشته باشند. شاعر همچنین تأکید میکند که اگر انسان خود را از آتش عشق نشوید، قلبش هرگز آرام نخواهد شد. در نهایت، او میگوید کسانی که به ارزشهای واقعی عشق پی ببرند، میتوانند از آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: دل من از درد تو به شدت آشفته شده و مانند جامی پر از غم، دیگران را در عذاب میبیند، اما خودم از این درد به شدت غمگین و بیخبر هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که در حضور تو هستم، چگونه میتوانم شکایت کنم؟ چرا که مانند بلبل در باغ، نمیتواند در برابر گل سکوت کند.
هوش مصنوعی: کام من از شهد شهادت شیرین شده است، مانند کسی که شکر را از یاد ببرد.
هوش مصنوعی: کسی که چهرهاش به ظاهر زیبا و جذاب است، ممکن است در باطن دارای نیتهای نادرست و قلبی سیاه باشد که آن زیبایی را تنها برای پنهان کردن حقایق خود به کار میبرد.
هوش مصنوعی: اگر به جسم خود اهمیت ندهی و آن را نادیده بگیری، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که آتش اشتیاق و عشق در دلت شعلهور شود؟
هوش مصنوعی: دوست در کنار دیگران است و این یک ظلم آشکار است. افسوس بر گلی که به گونهای در آغوش خار قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: نظم و زیبایی اثر تو مانند جواهر ارزشمندی است که از دریای پنهان و غیب به دست آمده است. هرکس که این ارزش را بشناسد، باید آن را با طلا مقایسه کند و در دل خود جای دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشَ لِلَّه که وفایِ تو فراموش کند
سخنِ مصلحتآمیزِ کسان، گوش کند
سخن آن مست کجا با من مدهوش کند
مگر از سرزنش غیر فراموش کند
فرصت حرف چو یابم، ز رقیبان گویم
تا به این حیله ز من هم سخنی گوش کند
در سخن آیم و از بس که کنم بیتابی
[...]
هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیده است فراموش کند
تا ابد از دو جهان بیخبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند
لذت مستی بیباده ما هر که چشید
[...]
گرنه گل نالهای از مرغ چمن گوش کند
ناله را مرغ چمن به که فراموش کند
نالم از دیده تر تابکی از مشت خسی
هر نفس آتشی افروزم و خاموش کند
در کنار توازین رشگ خورم خون که مباد
[...]
ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند
غنچه از تنگدلی خنده فراموش کند
سخنی دارم و میگویم اگر گوش کند
گرچه پندی است که نشنیده فراموش کند
هوس ناله کنم، چون شنوم ناله ی غیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.