گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

 

باز کی گیرم اندر آغوشت

کی بیارم به دست چون دوشت

هرگز آیا به خواب خواهم دید

یک شبی دیگر اندر آغوشت

تا بدیدم به زیر حلقهٔ زلف

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی

 

گه زلف برافکنم به دوشت

گه حلقه برون کنم ز گوشت

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷

 

ای دلم مست چشمهٔ نوشت

در خطم از خطِ سیه‌پوشت

باد سرسبزی خطت که به لطف

سر برون زد ز چشمهٔ نوشت

حلقه در گوش کرد خلق را

[...]

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

در اوّل دل ربود و برد هوشت

در آخر هم فرو گوید بگوشت

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء

 

بسی آوازها آید بگوشت

که آید دل در آن حالت بجوشت

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت

هله پیش آ که بگویم سخن راز به گوشت

می روح آمد نادر رو از آن هم بچش آخر

که به یک جرعه بپرد همه طراری و هوشت

چو از این هوش برستی به مساقات و به مستی

[...]

مولانا
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۸

 

پِرِ هَفتا ثَله جُونی می‌کُند

عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت

زور باید نه زر که بانو را

گزر‌ی دوست‌تر که ده من گوشت

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

هزار یادِ بر و گردن و بناگوشت

هزار یاد سر و دست و بازو و دوشت

دریغ اگر نفسی دیدمی به بیداری

چنان که بودم و دیدم به خواب چون دوشت

تو آفتاب زمینی و آسمان به شرف

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱

 

ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت

چون موی گشته خلقی ز آن موی تا به دوشت

بر سر زند چلیپا از زلف پای بندت

دم در کشد مسیحا از شکر خموشت

بگدازد از خجالت، حال، نبات مصری

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲

 

دیگر آن حلقه و آن دانهٔ در در گوشت

که ببیند، که نبخشد دل و دین و هوشت؟

پای بر گردن گردون نهم از روی شرف

گر چو زلف تو شبی سر بنهم بر دوشت

طوطی چرب زبان، با همه شیرین سخنی

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۵ - در حالات زنان بد

 

تا که باشی کشد در آغوشت

چون برفتی کند فراموشت

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۳ - در حقیقت اجابت دعا

 

لیک هم آفتیست در هوشت

که نرفت آن خطاب در گوشت

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

شکری به جان خریدم ز لب شکرفروشت

که درون پرده با دل شب وصل بود دوشت

به سخن جدا نمی‌شد لب لعل تو ز گوشم

چو علم فرو نیامد سر دست من ز دوشت

به لبت حلاوتی ده دهن مرا که دایم

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

دل فدای لبان چون نوشت

غیر یادم همه فراموشت

ای نگارین من خبر داری

که ز جانیم مست و مدهوشت

غیر از این در جهان مرادم نیست

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

زهی به نسخ گل آورده خط بناگوشت

دمیده سبزه تر گرد چشمه نوشت

تو را چو زد به بنا گوش حلقه سنبل زلف

بنفشه شد ز غلامان حلقه درگوشت

فروغ روی تو آتش زند به خرمن عقل

[...]

جامی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

صدای ببر چون آید به گوشت

بیاتی می کند تاراج هوشت

طغرای مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نوشت

کند تر شبنم گل را صفای گوهر گوشت

مگیر آیینه بر کف گر به معشوقی سری داری

می مرد آزمای عشق خواهد برد از هوشت

شوم سر تا به پا در یاد او خمیازهٔ حسرت

[...]

جویای تبریزی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

شده این قصه ها فراموشت؟!

نقل محمود مانده در گوشت؟!

آذر بیگدلی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

فکنده از نظرم گرچه چشم مدهوشت

گمان مکن که کنم از نظر فراموشت

مرا به کوی تو هر شب رقیب می‌طلبد

برای آنکه ببینم به او هم‌آغوشت

دهان عاشق از زهر هجر تو تلخ است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode