گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل فدای لبان چون نوشت

غیر یادم همه فراموشت

ای نگارین من خبر داری

که ز جانیم مست و مدهوشت

غیر از این در جهان مرادم نیست

که بگیرم شبی در آغوشت

در جهان نعره‌های شوق زنیم

ما به یاد لبان خاموشت

هم ز نامحرمان بپوشان موی

که درافتاد از سر آغوشت

دوش بر دوش بود در شب دوش

یاد می‌ناید از شب دوشت

باده عشق ما چو می‌خوردی

گفتم ای عمر نازنین نوشت

ناله‌ها می‌زنیم در غم تو

نرسد ای نگار در گوشت

سوختی ای نگار می‌دانی

دو جهان را به لعل در نوشت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode