گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۶ - در مدح ابوالحسن بن علی‌بن موسی

 

رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی

به سوی سبزه برون آمد هر محبوسی

هر زمان نوحه کند فاخته، چون نوحه‌گری

هر زمان کبک همی‌تازد، چون جاسوسی

بر سر سرو زند پردهٔ عشاق، تذرو

[...]

منوچهری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

خداوند من صارم الدین که طبعت

نشد قابل هیچ زرق و فسوسی

تواضع کنانند در پیش قدرت

چو ایام تندی چو گردون شموسی

به یاد جهان پهلوان ده حدیثم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول

 

به زیر تخته‌نرد آبنوسی

نهان شد کعبتین سندروسی

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

چو ویسه فتنه‌ای در شهد‌بوسی

چو دایه آیتی در چاپلوسی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - خواستاری ابن‌سلام لیلی را

 

خواهش‌گری‌ای به دست‌بوسی

می‌کرد ز بهر آن عروسی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع

 

با سگ چو سخا کند مجوسی

سگ گربه شود به چاپلوسی

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

نسبت عقربی است با قوسی

بخل محمود بذل فردوسی

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

جگرگوشهٔ پیمبر را عروسی

چو زین سانست تو در چه فسوسی

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۵ - منع کردن سلیمان بلبل را از خوردن شراب و فواید آن

 

تو می‌سازی بهر دم نوعروسی

نمی‌دانم که گبری یا مجوسی

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۶ - حکایت

 

به هم جمع آمدند کردند عروسی

مسلمان و مغ و گبر و مجوسی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

برو زین گرد نای آبنوسی

چه زین درنده درزی می‌بیوسی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

شنودم من که فردوسی طوسی

که کرد او در حکایت بی فسوسی

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۲

 

چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی

یا ممدوحی که باشدم ناموسی

من نیز برای دفع هر افسوسی

اندر خور وقت می کنم سالوسی

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۹

 

ما را مسلم آمد هم عیش و هم عروسی

شادی هر مسلمان کوری هر فسوسی

هر روز خطبه‌ای نو هر شام گردکی نو

هر دم نثار گوهر نی قبضه فلوسی

عشقی است سخت زیبا فقری است پای برجا

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۷

 

ایا بت ناموسی لب مرا گر بوسی

رها کنی سالوسی جلا کنی طاووسی

مولانا
 
 
۱
۲
۳