خداوند من صارم الدین که طبعت
نشد قابل هیچ زرق و فسوسی
تواضع کنانند در پیش قدرت
چو ایام تندی چو گردون شموسی
به یاد جهان پهلوان ده حدیثم
که هستم ز احسانش رحمت بیوسی
بگویش ز چون من ضعیفی ترا چه؟
چه زحمت فلک را ز آوای کوسی؟
ز من بد نخیزد که شاهی نیاید
ز چتر غرابی و تاج خروسی
من آن گاوم ای شیر دل نیک دانی
که هر جا که باشم بیابم سپوسی
من از خاک پای تو سر بر نتابم
ورم سر ببری به دست محبوسی
دو چیزست از انعام شاهم توقع
نه زرق است در هر دو، نی چاپلوسی
اگر خشم باقی بود پای بندی
و گر عفو ممکن بود دست بوسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.