فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۳ - سخن دقیقی
مگر آنک تا دین بیاموختم
همی در جهان آتش افروختم
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱
هنرهای شاهانش آموختم
از اندرز فام خرد توختم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
چوگویی که فام خرد توختم
همه هرچ بایستم آموختم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری
چنین گفت کز هرک آموختم
همه فام جان وخرد توختم
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بگفتا: کی یکبارگی سوختم
دل و دیدهٔ ناز بردوختم
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن
چراغ خرد در دل افروختم
فراوان ز هر دانش آموختم
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را
همه یاد دار آنچت آموختم
که من کین بدین چارهها توختم
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۶ - آمدن ارهنگ به میدان خورشید مینو گوید
هنر از تهمتن بیاموختم
هم از زال زر تیر اندوختم
ایرانشان » بهمننامه » رفتن شاه بهمن به کشمیر به طلب دختران و خواهران فرامرز » بخش ۱۸ - درآمدن شاه بهمن در دخمه گرشاسب و نریمان و سام و رستم
هنرها و مردیت آموختم
به دیدار تو روی افروختم
ایرانشان » بهمننامه » باز آمدن بهمن از هند به ایران و رها کردن زال و دختران رستم از بند » بخش ۱ - باز آمدن بهمن از هند به ایران و رها کردن زال و دختران رستم از بند
ز کاخ تو چون آتش افروختم
مرین شهر پرمایه را سوختم
ایرانشان » بهمننامه » باز آمدن بهمن از هند به ایران و رها کردن زال و دختران رستم از بند » بخش ۵ - رزم رستم تور با لشکر شاه بهمن و به هزیمت شدن لشکر شاه بهمن
دل تو به فرزند تو سوختم
کنون آتشی دیگر افروختم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷
تا بر آن روی چو ماه آموختم
عالمی بر خویشتن بفروختم
پاره کرده پردهٔ صبر و صلاح
دیدهٔ عقل و بصر بردوختم
رایت عشق از فلک بفراختم
[...]
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۱۳۹
ابجد عشقت چو بیاموختم
پیرهن محنت و غم دوختم
کار غمت هم ز غمت ساختم
دام غمت هم ز غم اندوختم
حاصل عشقت سه سخن بیش نیست
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶
کس نداند کز غمت چون سوختم
خویشتن در چه بلا اندوختم
دیدنی دیدم از آن رخسار تو
جان بدان یک دیدنت بفروختم
برکشیدم جامهٔ شادی ز تن
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵ - در سابقهٔ نظم شرفنامه
شبافروز شمعی برافروختم
وز اندیشه چون شمع میسوختم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۱ - رغبت نظامی به نظم شرفنامه
به من ده که می خوردن آموختم
خورم خاصه، کز تشنگی سوختم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۰ - به پادشاهی نشستن اسکندر در اصطخر
نه در کس جهانسوزی آموختم
نه بیحجتی خرمنی سوختم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع
دراین غم که از تشنگی سوختم
به من ده که میخوردن آموختم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵۹ - افسانه آب حیوان
به تعلیم او دل برافروختم
چنین چارهای زو درآموختم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه
به دیناری این بر تو بفروختم
وزو کیسه سود بردوختم