فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۸
همه جنگ با شیر و نر اژدهاست
کجا اژدها از کفش نا رهاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
چنین داد پاسخ که دانش به است
که داننده برمهتران بر مه است
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه
بزرگی یکی گوهر پربهاست
ورا جای درکام نر اژدهاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
جهان چون یکی هفت سر اژدهاست
کسی نیست کز چنگ و نابش رهاست
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۸ - شناختن شهریار مرجانه جادو را گوید
ندانست آن یل که مرجانه است
کزین گونه اندر پی چاره است
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید
چه سایه برش چرخ گردیده است
بلندیش برتر ز اندیشه است
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۴ - پیام فرستاده به مانوش
که از کوه تا کوه لشکرگه است
ز نیزه صبا بر هوا گمره است
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۰۷ - پیغام فرستادن قباد کاوه به نزدیک کوش
که با داد و بخشایش و دین شه است
نه ضحّاک جادوفش گمره است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۴ - اندر مذمّت دنیا و وصف ترک او
آن خوش ار نفس شهوت و شره است
ورنه جای بخششم تبه است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴
شش جهت ملک را کار یکی در ده است
کز پس هفتم قران ملک به دست شه است
مادر هفت آسمان گرچه همه فتنه زاد
تا به مراد دلش حامله شد نه مه است
شه ره کون و فساد پاک شد از حادثات
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۶
گرچه ز اندوه جهان بر دل ما صد گره است
چاره عیش بسازیم که هم عیش به است
می خوریم از سر آزادی و دانیم که می
خوش کند حالت هر دل که ز غم پر گره است
پس ازین عشوه گردون به یکی جو نخرم
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
پهلوان کز همه شاهان به هنر روزبه است
تیغش انصاف ستان فلک عشوه ده است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
پهلوان کز همه شاهان به هنر روزبه است
تیغش انصاف ستان فلک عشوه ده است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
دِرّهٔ محتسب که داغنِه است
از پی دوغ کمدهانِ ده است
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۲ - رفتن اسکندر به جانب مغرب و زیارت کعبه
درین پرده کهانصافْ یاریده است
اگر پرده کج نیاری، به است
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر
عنان بازکش کهاژدها بر ره است
فسانه دراز است و شب کوته است
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵۹ - افسانه آب حیوان
که از هر سواد آن سیاهی به است
که آبی درو زندگانیده است
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
یارب در آن کلاله چرا عقل گمره است
کان صد هزار حلقه شب رنگ بر مه است
هم در کنار سایه شمشاد اوست باغ
هم بر کران چشمه خورشید او چه است
نقش بهشت چیست از آن باغ یک گل است
[...]
عطار » منطقالطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه
هم ز اقضیکم علی جان آگه است
هم علی ممسوس فی ذات الله است