رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۲۴
چون به بانگ آمد از هوا بخنو
می خور و بانگ رود و چنگ شنو
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۸ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را
برآراست کاوس جشنی ز نو
کنون داستان شگفتی شنو
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید
شگفتی یکی داستانی زنو
ز پیر پسندیده دهقان نو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴۵ - التمثّل فیالرؤیاء و تعبیره و هو ثمانون رؤیا عجیبة
مرد بیمار و طیب و جامهٔ نو
بد بود بد ز من نکو بشنو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۲ - تمثیل در مذمّت دوستی دنیا
زیر این پردهٔ کبود منو
پند این راهب جهان بشنو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۴ - فی افتخار نفسه علی اهل عصره
همچو طوبی است تازه و خوش و نو
به همه جایگه رسیده چنو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۸ - در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
از ایمعنی که بخشیدند از نو
از آن حضرت خطاب عشق بشنو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
مبین خود تا حیاتی یابی ازنو
مر این اسرار ربّانی تو بشنو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
رو تو با حق باس و راز حق شنو
تا بیابی سرّ عرفان نو بنو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۹ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمة محرمة علی السباع»
پس امام المتقین گفتا شنو
گر همی خواهی که یابی جان نو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن
ای جهان کهنه را تو جان نو
از تن بی جان و دل افغان شنو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
تا نزاید بخت تو فرزند نو
خون نگردد شیرِ شیرین، خوش شنو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
با تو بی لب این زمان من نو به نو
رازهای کهنه گویم میشنو
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۹ - بازآمدن مولانا قدسنا الله بسره العزیز دویم بار بقونیه از طلب شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره
یک از آن این بود نکو بشنو
تا که کشفت شود از این سر نو
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۰ - در بیان آنکه منکر شیخ منکر شیخ نیست از او منکر است. و آنکه نزد شیخ نمیآید از رد شیخ است و آنکه از شیخ کرامتی نمیبیند نیست که شیخ را کرامت نیست، شیخ از سر تا پا همه کرامت است الا چون آن مرید را نمیخواهد خوبی و کرامت خود را از او پنهان میدارد. شیخ صفت خدا دارد که تخلقوا باخلاق اللّه حق تعالی خوب است خوب را دوست میدارد که ان اللّه جمیل یحب الجمال.
وز بزرگیش قصهای بشنو
تا شود کهنۀ نهادت نو
اوحدی » جام جم » بخش ۳۳ - دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا
سیرت آن گذشتگان بشنو
چون شنیدی بنه اساسی نو