اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
ز بس گرد چشم جهان تم گرفت
ز بس کشته پشت زمین خم گرفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او
دل و جان هرکس چنان غم گرفت
که ماهی به دریاب ماتم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰ - جنگ کردن رستم با فرامرز و بانو گشسب (و) آزمودن رستم، ایشان را پنهان داشتن خود را در جنگ
همه خاک میدان ز خون نم گرفت
ز زور دو پر دل زمین خم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار
قد سرو او چون کمان خم گرفت
زمین از سرشکش پر از نم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۵ - این چند سخن در باب شکایت روزگار هنگام پیری خود گوید
تنم خم گرفت و دلم غم گرفت
دو دیده بشوریده رخ نم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۷ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ
ز تیغش زمین سر به سر نم گرفت
ز گرد نبردش فلک خم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
چو پشت کمان بر زه خم گرفت
خم چرخ گوشه فراهم گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز
چو از باد شب پشت خور خم گرفت
رخ هور چادر فراهم گرفت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۵ - رسیدن شهریار بطلایه هیتال شاه و شکستن و رفتن پیش ارژنگ شاه گوید
همی دسته گرزشان خم گرفت
زمین زیر پاشان ز خوی نم گرفت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۶ - رزم شهریار با نقابدار زرد پوش
ز نیرو قد هر دوان خم گرفت
ز بس خوی زمین زیرشان نم گرفت
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
باغ از بهار حرمت بیت الحرم گرفت
سبزه ز لاله رتبت باغ ارم گرفت
پشت بنفشه از غم پیری به خم بماند
گویی که عشق و مفلسی او را به هم گرفت
چون نقش باغ دید قلم کرد دست خویش
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۰ - خراج خواستن دارا از اسکندر
کمان گوشهٔ ابرویش خم گرفت
ز تندیش گوینده را دم گرفت
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۱ - فرستادن اسکندر روشنک را به روم
سکندر که او مُلک عالم گرفت
پی جستن کام خود کم گرفت
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۵ - اغانی ساختن افلاطون بر مالش ارسطو
چو صاحبرصد جای در خم گرفت
پی چرخ و دنبال انجم گرفت
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵
منت ایزد را که عالم خسرو اعظم گرفت
جن و انسش طاعت آوردند و ملک جم گرفت
منت ایزد را که تیغ او چو تیغ صبحدم
بی زمان و هیچ اندیشه هم عالم گرفت
منت ایزد را که همچون خسرو سیارگان
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۶ - تمثیل آنکه هرکرا جوهر قابلیت معنی هست پاک سخن را بهتر از جواهر قیمتی داند و خودرا بنافرمانی از نظر پادشاهان معنی نیفکند
جوهر معنی من عالم گرفت
تو نپنداری همین آدم گرفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
علم حال من همه عالم گرفت
بلکه تار و رشته آدم گرفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
علم معنی آمد و عالم گرفت
در حقیقت کشور آدم گرفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
نعره و فریاد من عالم گرفت
سوزش من در دل آدم گرفت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
خود ندای او همه عالم گرفت
هر که نشنید این نداماتم گرفت