گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - حضور درد

 

زسر تا پا ی من گر همه اندوه و غم باشد

هنوز از اینچنین دردی که دارم از تو کم باشد

چگونه سر بسائی بر فلک کز غایت عزّت

به هر جا پا نهی سرها ترا زیر قدم باشد

غنیمت دان حضور درد و غم ای دل که دوران را

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - مرد از عقل محترم است

 

ای کریمی که پشت چرخ فلک

پیش تو سال و مه بخم باشد

اوحد الدین جهان فضل و کرم

کت دل و دست کان و یم باشد

بخت سرویست پیش درگه تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۶ - الصدق

 

با صدق تو زخم همچو مرهم باشد

با صدق مرا انده دل کم باشد

اندر ره حق اگر تو صادق باشی

ملک دو جهان تو را مسلّم باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۷۷

 

درویش به غم همیشه خرّم باشد

اندر ره فقر زخم مرهم باشد

گر درویشی تو بابلا خوش می باش

کس جای حدیث عافیت کم باشد

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

شمعم که غذای چشمم از نم باشد

خنده همه گریه سور ماتم باشد

شادی و طرب بخواب بینم گه گاه

وان نیز چو بیدار شوم غم باشد

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

بسیار بدیدم و چو تو کم باشد

یاری که برنج یار خرم باشد

نازک دل و زود سیر و بد پیوندی

زان وصل تو چون پیاله یک دم باشد

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - ایضاً له

 

دست آن به که خود قلم باشد

کش سر و کار باقلم باشد

نی ز نی کن ، قلم زنی بگذار

کانک این کرد محترم باشد

زهره را کار از آن بساز و نو است

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۸

 

گفتی که بگو زبان چه محرم باشد

محرم نبود هرچه به عالم باشد

والله نتوان حدیث آن دم گفتن

با او که سرشت خاک آدم باشد

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰۳

 

کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد

ور نور تو آفتاب عالم باشد

اسرار جهان چگونه پوشیده شود

بر خاطر آنکه با تو محرم باشد

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

هر سرو که در بسیط عالم باشد

شاید که به پیش قامتت خم باشد

از سرو بلند هرگز این چشم مدار

بالای دراز را خرد کم باشد

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳

 

گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد

دلش هم‌خوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد

حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی

همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد

ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۴ - در تناکح و توالد

 

و گرش صورت و درم باشد

خود فتوحیست این و کم باشد

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۸ - در معنی سماع

 

آن وقایع که بود کم باشد

جانش از فقد آن دژم باشد

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۴ - حکایت

 

هرچه را پیش و پس عدم باشد

بود و نابود او بهم باشد

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۶ - التمثیل

 

راحت مرهم از الم باشد

ورنه هستیش کالعدم باشد

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
۳