نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی
سنگ بسی در طرف عالم است
آنچه ازو لعل شود آن کم است
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۴ - مقالت هیجدهم در نکوهش دورویان
پرده درد هر چه درین عالم است
راز ترا هم دل تو محرم است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸
غم بسی دارم چه جای صد غم است
زانکه هر موییم در صد ماتم است
غم نباشد کانچه پیشان است و پس
کم ز کم نبود نصیبم زان کم است
عالمی است اشراق نور آفتاب
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹
درج لعلت دلگشای مردم است
عکس ماهت رهنمای انجم است
مردم چشم تو با من کژ چو باخت
راستی نه مردمی نه مردم است
روی تو در زلف همچون عقربت
[...]
عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۳
بر لوحِ دلت نقشِ دو عالم رقم است
رو لوح بشوی و ز ناحق دودم است
ور با عدمت برَند اصلت عدم است
انگار نزادهای بمیر این چه غم است
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن
گیرم این سودا ز طرّاری کم است
تو کمش گیر این مرا کمتر غم است
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
گر از ما زلّتی آید هم ا زماست
فراموشیِ ما ازحجّت ماست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
هرکه از شیطان گریزد اسلم است
آدمیّت از دم این آدم است
عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
چون رخم نقد عزیز عالم است
نیل مصر جامعم را شبنم است
عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان
تو گواهی ده که او از مریم است
همچو او در عرصه عالم کم است
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۹
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است
خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد
می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است
شاه انجم زکمین گاه افق بیرون تافت
[...]
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۰
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
مقصود آفرینش عالم تویی از آنک
ذات مطهرت سبب نظم عالم است
هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است
[...]
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۸
خدایگان همه خسروان روی زمین
تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است
در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان
از ان جناب رفیع تو قبله کرم است
قضا به نام تو پرداخت دفتر اقبال
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - وصف بزم و مدح اتابک مظفرالدین قزل ارسلان و سلطان ارسلان بن طغرل
الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است
ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است
نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است
رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است
دامنش پر زر و سیم است که کان امل است
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۴۰
لطف تو و قهر تو همیشه به هم است
لکن چو ضعیفیم به جان در ستم است
ای آنکه ز هیچ هر چه خواهی بکنی
با من همه آن کن که طریق کرم است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۰۰
هر دل که درو مایهٔ تجرید کم است
بیهوده همه عمر ندیم ندم است
جز خاطر فارغ که نشاطی دارد
دیگر همه هرچ هست اسباب غم است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۱۱
عالم همه محنت است و ایّام غم است
گردون همه آفت است و گیتی ستم است
فی الجمله چو در کار جهان می نگرم
آسوده کسی نیست وگر هست کم است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۲ - منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را
پس ریای شیخ به ز اخلاص ماست
کز بصیرت باشد آن وین از عماست