سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۱ - اندر درود دادن بر او و آل او صلّیالله علیهوسلّم
جان از آن در میان عزّ و بقاست
که از آن روی در امید لقاست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
ابر تیره دخانِ محترق است
بر چنین نکته، عقل متفق است
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
هر چه به زیر فلکِ ازرق است
دست مراد تو برو مطلق است
عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۱۹
از خجلت خط، رخت اگر پر عرق است
بر جملهٔ خوبان جهانت سبق است
گر از ورق گلت خطی پیدا شد
خط را ورقی باید و خط بر ورق است
عطار » منطقالطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه
خواجهٔ سنت که نور مطلق است
بل خداوند دو نور پر حق است
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
بغیر راه او کآن راه حق است
دگرها جمله مکروهات فسق است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴ - در نعت اولاد مرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند
طوف او مانند حج مطلق است
حج اکبر دان که گفت او حق است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۵ - قال النبی صلی الله علیه و اله و سلم ضربة علی علیه السلام یوم الخندق افضل من عبادة امتی الی یوم القیمة
او حقیقت دان اسرار حق است
نور رحمان وجه حق مطلق است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۰ - در ترک توجه به دنیی و روی آوردن بعقبی و ترغیب نمودن بمتابعت مصطفی صلی الله علیه و آله
دین آل او ز حقّ مطلق است
لیک هفتاد و دو مذهب ناحق است
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
شافعی گفتا که قول من حق است
پیش من قول نبی خود مطلق است
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
تا نظر معشوق را بر عاشق است
جان عاشق عشق او را لایق است
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
شاها،ز تو کار ملک ودین بانسق است
دریا ز خجالت کفت در عرق است
در عهد تو رافضی و سنی با هم
کردند موافقت که بوبکر حق است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان
لم یلد لم یولد او را لایق است
والد و مولود را او خالق است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۰ - اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس
سنگ و آهن زین جهت که سابق است
در عمل فوقیِ این دو لایق است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیلبچگان
هان که بویای دهانتان خالق است
کی بَرد جان غیر آن کاو صادق است؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده
شاد از غم شو که غم دام لقاست
اندرین ره سوی پستی ارتقاست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۸ - موری بر کاغذ میرفت نبشتن قلم دید قلم را ستودن گرفت موری دیگر کی چشم تیزتر بود گفت ستایش انگشتان را کن کی آن هنر ازیشان میبینم موری دگر کی از هر دو چشم روشنتر بود گفت من بازو را ستایم کی انگشتان فرع بازواند الی آخره
با چنین قهری که زفت و فایق است
برد لطفش بین که بر وی سابق است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۶ - تدبیر کردن موش به چغز کی من نمیتوانم بر تو آمدن به وقت حاجت در آب میان ما وصلتی باید کی چون من بر لب جو آیم ترا توانم خبر کردن و تو چون بر سر سوراخ موشخانه آیی مرا توانی خبر کردن الی آخره
در دل معشوق جمله عاشق است
در دل عذرا همیشه وامق است