بخش ۱۳۸ - موری بر کاغذ میرفت نبشتن قلم دید قلم را ستودن گرفت موری دیگر کی چشم تیزتر بود گفت ستایش انگشتان را کن کی آن هنر ازیشان میبینم موری دگر کی از هر دو چشم روشنتر بود گفت من بازو را ستایم کی انگشتان فرع بازواند الی آخره
مورکی بر کاغذی دید او قلم
گفت با مور دگر این راز هم
که عجایب نقشها آن کلک کرد
همچو ریحان و چو سوسنزار و ورد
گفت آن مور اصبعست آن پیشهور
وین قلم در فعل فرعست و اثر
گفت آن مور سوم کز بازوست
که اصبع لاغر ز زورش نقش بست
همچنین میرفت بالا تا یکی
مهتر موران فطن بود اندکی
گفت کز صورت مبینید این هنر
که به خواب و مرگ گردد بیخبر
صورت آمد چون لباس و چون عصا
جز به عقل و جان نجنبد نقشها
بیخبر بود او که آن عقل وفاد
بی ز تقلیب خدا باشد جماد
یک زمان از وی عنایت بر کند
عقل زیرک ابلهیها میکند
چونش گویا یافت ذوالقرنین گفت:
چونک کوهِ قاف دُرّ ِ نطق سُفت
کای سخنگوی خبیر رازدان
از صفات حق بکن با من بیان
گفت رو کان وصف از آن هایلترست
که بیان بر وی تواند برد دست
یا قلم را زهره باشد که به سر
بر نویسد بر صحایف زان خبر
گفت کمتر داستانی باز گو
از عجبهای حق ای حبر نکو
گفت اینک دشت سیصدساله راه
کوههای برف پر کردست شاه
کوه بر که بیشمار و بیعدد
میرسد در هر زمان برفش مدد
کوه برفی میزند بر دیگری
میرساند برف سردی تا ثری
کوه برفی میزند بر کوه برف
دم به دم ز انبار بیحد و شگرف
گر نبودی این چنین وادی شها
تف دوزخ محو کردی مر مرا
غافلان را کوههای برف دان
تا نسوزد پردههای عاقلان
گر نبودی عکس جهل برفباف
سوختی از نار شوق آن کوه قاف
آتش از قهر خدا خود ذرهایست
بهر تهدید لئیمان درهایست
با چنین قهری که زفت و فایق است
برد لطفش بین که بر وی سابق است
سبق بیچون و چگونهٔ معنوی
سابق و مسبوق دیدی بیدوی
گر ندیدی آن بود از فهم پست
که عقول خلق زان کان یک جوست
عیب بر خود نه نه بر آیات دین
کی رسد بر چرخ دین مرغ گلین
مرغ را جولانگه عالی هواست
زانک نشو او ز شهوت وز هواست
پس تو حیران باش بیلا و بلی
تا ز رحمت پیشت آید محملی
چون ز فهم این عجایب کودنی
گر بلی گویی تکلف میکنی
ور بگویی نی زند نی گردنت
قهر بر بندد بدان نی روزنت
پس همین حیران و واله باش و بس
تا درآید نصر حق از پیش و پس
چونک حیران گشتی و گیج و فنا
با زبان حال گفتی اهدنا
زفت زفتست و چو لرزان میشوی
میشود آن زفت نرم و مستوی
زانک شکل زفت بهر منکرست
چونک عاجز آمدی لطف و برست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به گفتگو میان موری و دیگر موریان اشاره دارد که دربارهٔ هنر و عجبهای خلقت صحبت میکنند. موری در حال تماشای نقشها و تصاویر شکلگرفته بر کاغذ است و از دیگر موریان میخواهد که در مورد این عجایب به او توضیح دهند. آنها بحث میکنند که اشکال و نقشها به خودی خود نمیتوانند بدون عقل و جان وجود داشته باشند و باید از قدرت خداوند نشأت بگیرند. در ادامه، یکی از موریان بر این نکته تأکید میکند که اگر عقل و درک صحیحی نداشته باشیم، به جهل و نادانی مبتلا میشویم و ممکن است از معانی عمیق آیات دین دور بمانیم. در نهایت، آنها به این نتیجه میرسند که انسانها باید حیران و در جستجوی رحمت خداوند باشند و در برابر حق سر تسلیم فرود آورند.
هوش مصنوعی: مورکی بر روی کاغذی متوجه شد که قلمی صحبت میکند و به مور دیگر گفت که این راز را هم برای او بیان کند.
هوش مصنوعی: نقشهایی که خلق شدهاند، همچون گلهای معطر و زیبایی که در باغها میرویند، شگفتانگیز و چشمنواز هستند.
هوش مصنوعی: مور گفت که این انگشت کارگر است و این قلم تنها در فعل فرع و تأثیر آن به شمار میرود.
هوش مصنوعی: مور گفت که نیروی او از عضلاتش نشأت میگیرد، چرا که اثر فشار بر روی انگشت نازکش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: او همچنان در حال حرکت بود تا اینکه یکی از بزرگترهای مورچگان باهوش و زیرک کمی به او نزدیک شد.
هوش مصنوعی: او گفت که هنر را در ظاهر نمیتوان دید، زیرا در خواب و مرگ به ناخودآگاهی میرسد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ظاهر بهنظر میرسد، مانند لباس یا عصا، فقط با عقل و جان قابل درک است و بدون آن، طرحها و شکلها درک نمیشوند.
هوش مصنوعی: او بیخبر بود که آن عقل وفادار، تحت تأثیر تغییرات خداوندی، بیجان و بیحرکت است.
هوش مصنوعی: یک مدت نزد او لطف و توجهی بود که عقل هوشمند را به بیخودی و نادانی میکشاند.
هوش مصنوعی: ذوالقرنین که به سخن گفتن او گوش میداد، وقتی متوجه شد که کوه قاف، گوهر سخن را در خود نهان دارد، به این معنا اشاره کرد که همواره در جستجوی دانایی و حکمت باشد.
هوش مصنوعی: ای سخنشناس باهوش و دانا، لطفاً از ویژگیهای خداوند با من صحبت کن و آن را بیان کن.
هوش مصنوعی: میگوید که توصیف آن چیز آنقدر بلندمرتبه و بزرگ است که هیچ زبانی توان بیان و شرح آن را ندارد.
هوش مصنوعی: شاید قلم جرات داشته باشد که بر صفحات بنویسد از آن خبر.
هوش مصنوعی: کمتر از شگفتیهای حق بگو، ای توانای خوب.
هوش مصنوعی: اینک دشت بزرگی که سه صد ساله است، راهی را به سمت کوههای پوشیده از برف ایجاد کرده است، گویی که سلطانی در حال عبور از آنجا است.
هوش مصنوعی: کوهها، که از نظر تعداد و اندازه بینهایت هستند، در هر زمانی با برفهای خود به ما کمک میکنند.
هوش مصنوعی: کوهی که برف را از خود جدا میکند، برف سردی را به پایین منتقل میکند و به زمین میفرستد.
هوش مصنوعی: کوهی که پوشیده از برف است، هر لحظه برف بیشتری به خود میگیرد، به گونهای که گویی از انباری بیپایان و شگفتانگیز برف میریزد.
هوش مصنوعی: اگر این وادی با عظمت و زیبای تو نبود، جهنم تمام وجودم را نابود میکرد.
هوش مصنوعی: بیخبران را به مانند کوههای برف بدانید تا مبادا پردههای فکری و عقلانی خردمندان در آتش نرود.
هوش مصنوعی: اگر نبود تصویر جهالت، تو از آتش اشتیاق آن کوه قاف در میسوختی.
هوش مصنوعی: آتش ناشی از خشم خداوند، تنها یک ذره است و برای تهدید افراد بدذات به منزله درهای عمیق به حساب میآید.
هوش مصنوعی: با توجه به قهری که او دارد و بر دیگران برتری یافته، لطف او را ببینید که نسبت به گذشتهاش تغییر نکرده است.
هوش مصنوعی: در زندگی، تجربههای معنوی و پیشرفتهای ما همواره با یکدیگر در ارتباط هستند و هیچ چیزی به صورت بیدلیل و ناگهانی به وقوع نمیپیوندد. شما میتوانید پیشرفت خود را از گذشته تا کنون مشاهده کنید، زیرا همواره یک روند مشخص و پیوسته وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو آن را ندیدی، دلیلش ناتوانی در درک است، زیرا عقلا از آن موضوع تنها به مقدار ناچیزی میرسند.
هوش مصنوعی: نقص و عیب را در خودت ببین نه در آیات دین، زیرا آنچه به دین مربوط میشود، به آسمان و افلاک ربطی ندارد.
هوش مصنوعی: پرنده در فضایی آزاد و زیبا پرواز میکند زیرا حیات او تحت تأثیر خواستهها و آرزوهایش قرار دارد.
هوش مصنوعی: پس تو در حیرت و تردید بمان تا رحمت الهی به سوی تو بیاید و تو را در آغوش گیرد.
هوش مصنوعی: اگر از درک این شگفتیها ناتوانی، هر چه بگویی فقط به خودت زحمت میدهی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بگویی نزن، اگر بر سر تو قهر کند، بداند که این قهر روزی تو را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
هوش مصنوعی: پس همچنان در حیرت و شگفتی بمان و به جز این هیچ نکن تا پیروزی حق از هر سو نمایان شود.
هوش مصنوعی: زمانی که در حیرت و سردرگمی فرو رفتی و احساس ناکامی کردی، با حالتی از دل تو خواهشی بهوجود آمد که در آن خواستی، ما را به راه راست هدایت کن.
هوش مصنوعی: چیزهایی که به ظاهر سخت و محکم هستند، گاه با لرزش و تکان میتوانند نرم و قابل تغییر شوند.
هوش مصنوعی: چون نمیتوانی حقیقت را به درستی درک کنی، باید دلیلی برای انکار آن پیدا کنی. در این حال، ناتوانی تو در فهم، دلیل بر بینقصی آن حقیقت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.