سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۱ - سبب نظم کتاب
اگر سهوی از جزو این گفته است
ببخشید این در ناسفته است
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۳ - بند پاره کردن مضراب دیو و رفتن از بند شهریار گوید
کنون هفت روز است او رفته است
که در بند ارژنگ شه خفته است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
نه کس با من شبی در پرده خفتهست
نه دُرم را کسی در دَور سفتهست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
هنوزم غنچهٔ گل ناشکفتهست
هنوزم دُر دریایی نسفتهست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
هر آن مویی که در زلفم نهفته است
بر او ماری سیه چون قیر خفته است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۲ - در پاس تندرستی از راه اعتدال
طبیبی در یکی نکته نهفته است
خدا آن نکته را با خلق گفته است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو
زهی بدری که او در خاک خفته است
زمین تا آسمان نورش گرفته است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی
مجنون به خدنگِ خار سفتهست
لیلی به کدام ناز خفتهست؟
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
وآن غنچه که در خسک نهفته است
پیغامده گل شکفته است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶
آن نه روی است ماه دو هفته است
وان نه قد است سرو برفته است
پیش ماه دو هفتهٔ رخ تو
ماه و خورشید طفل یک هفته است
ذرهای عشق آفتاب رخش
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۱ - حکایت
چه میگوئی که هرگز کس نگفته است
در اسرار این معنی که سفته است؟
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
پیش از مرگ این شهادت گفته است
برشهادت خاستست و خفته است
عطار » اشترنامه » بخش ۷ - حكایت آدم علیه السلام
یفعل اللّه ما یشا حق گفته است
درّ این اسرار معنی،سفته است
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵
آن چشم که خون گشت غم او را جفت است
زو خواب طمع مدار کو کی خفته است
پندارد کاین نیز نهایت دارد
ای بیخبر از عشق که این را گفته است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
در تردد هر که او آشفته است
حق به گوش او معما گفته است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۰ - نقصان اجرای جان و دل صوفی از طعام الله
پس بداند که خطایی رفته است
که سمنزار رضا آشفته است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۰ - جواب آمدن کی آنک نظر او بر اسباب و مرض و زخم تیغ نیاید بر کار تو عزرائیل هم نیاید کی تو هم سببی اگر چه مخفیتری از آن سببها و بود کی بر آن رنجور مخفی نباشد کی و هو اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون
گر تن من همچو تنها خفته است
هشت جنت در دلم بشکفته است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو
رحمة الله علیه گفته است
ذکر شه محمود غازی سفته است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۵ - داستان در حک کردن نقش کفر به پلارک چند از دیباچه عشق خضر خان که شاهی از سواد هندوستان و حرفی خان خانان بود
هنوزش تیغ فتح اندر نهفته است
هنوزش یک گل از صد ناشگفته است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۴ - خاتمه
در او راز دل گلها شکفته است
که تا اکنون کسی دیگر نگفته است