فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
که گویی کوه چون البرز هفتاد
نگون شد ناگهان و بر من افتاد
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶
یارب چه شور بود که اندر جهان فتاد
سود حسود صدر جهان را زیان فتاد
صدر جهانیان حسن احمد حسین
کش دست و دل به جود سوی بحر و کان افتاد
با کوه حزم ثابت او هم رکاب گشت
[...]
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۵) حکایت نوشروان عادل با پیر بازیار
چه گر شد عمر من افزون ز هفتاد
ازین کِشتم تو دانی بد نیفتاد
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
چنین گفت او که بر من گریه افتاد
که چون باشد روا کز بعد هفتاد
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند
چو بود آن شیخ سالی شصت هفتاد
ز بعد آن مگر در نزع افتاد
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۸) حکایت ابرهیم ادهم در بادیه
چو چشم من بذات العرق افتاد
مرقّع پوش دیدم مُرده هفتاد
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۸) حکایت ابرهیم ادهم در بادیه
بدان شیخا که ما بودیم هفتاد
که ما را سوی کعبه عزم افتاد
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
چو کرد این کار سال شصت و هفتاد
پس هفتاد و یک در نزع افتاد
عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
مرا در شست افتادست هفتاد
چنین صیدی کرا در شست افتاد
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - تاسف از درگذشت اقضی القضات خواجه امام ظهیرالدین
ماهی ز آستین معالی در او فتاد
سر وی ز بوستان معانی بر او فتاد
شهباز شیر گیر اجل پی بریده شد
یکران تیز کام هنر در سر او فتاد
هین پای صبر و سلسله کز صدر کاه عمر
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - زفاف خسرو و شیرین
دو عاشق را فرار از دل برفتاد
نشاط کامرانی در سر افتاد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
هر چه در شصت سال یا هفتاد
کرد از شر و خیر پیش افتاد
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۶۷ - کشتین گیر
شوخ کشتین گیر با من مشق کشتین یاد داد
دست خود بر بند تنبانش زدم بر اوفتاد
شوخ کشتین گیر باشد در فن خود اوستاد
خانه خود بردم او را و به زور خود فتاد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر
از قضا روزی گذارش اوفتاد
بر لب دریا گذار آنجا فتاد
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۷
چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد
پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد
چون زخمهای خویش به گرداب خون نشست
چون مرغ پر به خون زده بر خاک ره افتاد
با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم بیش
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۷
چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد
پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد
چون زخمهای خویش به گرداب خون نشست
چون مرغ پر به خون زده بر خاک ره افتاد
با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم بیش
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی
آن دم که شاه تشنه لب از صدر زین فتاد
سیماب وار، لرزه به عرش برین افتاد
آن دم که سر ز پیکر او شد به نی بلند
از اوج چرخ، عیسی گردون نشین فتاد
آن دم که شد بریده گلوی وی از قفا
[...]