گنجور

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۶

 

ای هنرها گرفته بر کفِ دست

عیبها بر گرفته زیرِ بغل

تا چه خواهی خریدن ای مغرور

روزِ درماندگی به سیمِ دغل

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۹ - حکایت زاهد تبریزی

 

به در جست از آشوب دزد دغل

دوان، جامهٔ پارسا در بغل

سعدی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۵ - تمثیل

 

می نهد آن دگر ز نفس دغل

لقمه لقمه در آستین و بغل

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

شرم بادت زانکه داری ای دغل

سنگ استنجای شیطان در بغل

شیخ بهایی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقی‌نامه » بخش ۹ - ساز سفر

 

خصوصاً ز بازاریان دغل

که بی جنس، گیرند نقد از بغل

طغرای مشهدی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

گفتمش: ای قمار باز دغل

ای ترا دفتر حیل به بغل!

آذر بیگدلی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹

 

وان دگر انباشته جیب و بغل

با زری مغشوش و با سیمی دغل

نشاط اصفهانی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۳

 

چون زبانت نیست با دل آشنا

لاف ایمان محض کفرست و دغل

زشت باشد پارسایی خودپرست

سبحه‌اش در دست و مینا در بغل

قاآنی
 

قاآنی » مثنوی

 

تا کی چون موش نمایی دغل

گربهٔ حیلت بفکن از بغل

قاآنی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۶ - درشهادت عبدالله بن حسن (ع)

 

بازکرد آغوش و بردش در بغل

صبر وی میجست از آن قوم دغل

جیحون یزدی
 
 
۱
۲