نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
مرا زین قصر بیرون گر بهشت است
نباید رفت اگر چه سرنبشت است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش
آن می که محیطبخشِ کشت است
همشیرهٔ شیرهٔ بهشت است
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
یکی دوزخ اگر پندار زشت است
دوم پندار نیکو را بهشت است
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
ترا مختار نامه چون بهشت است
بشرح القلب معنا چون کنشت است
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
قمر را دان منازل بیست و هشت است
بر افلاک بروجش جای گشت است
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷
ای سیر تو را نانِ جُوین خوش ننماید
معشوقِ من است آنکه به نزدیکِ تو زشت است
حورانِ بهشتی را دوزخ بود اَعراف
از دوزخیان پرس که اَعراف بهشت است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
گل ما را به هندی نام زشت است
و گر نه هر گلی باغ بهشت است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
به رنگ سبز رحمتها سرشت است
که رنگ سبز پوشان بهشت است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۴ - اشارت به خال
گهی مسجد بود گاهی کنشت است
گهی دوزخ بود گاهی بهشت است
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۴ - در تحقیق بهشت و دوزخ
چو دانستی که خوی خوش بهشت است
همانا خوی بد کفر است و زشت است
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۵ - در نشر
اگر نیکوست آن صورت بهشت است
وگر نه دوزخی باشد که زشت است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود
هزارش مزرعه در زیر کشت است
که زاد رفتن راه بهشت است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن
بلی بی روی جانان گر بهشت است
به چشم عاشق مشتاق زشت است
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
از نرمی دولتم به پشت است
با آن سنجاب بس درشت است
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۷ - در نصیحت فرزند ارجمند رزقه الله تعالی سعادالدارین و اوصله من مضیق خیر العلم الی فسح مشاهد العین
سال تو اگر چه هفت و هشت است
دل را به هوات بازگشت است
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
فرزند به صورت ار چه زشت است
در چشم پدر نکو سرشت است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
هر آنکس را که چیزی سرنوشت است
رسد پیشش اگر خوب است و زشت است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۶ - پاسخ دادن خسرو، شیرین را
نگویم بد به رخسارت که زشت است
نمی رنجم که اینم سرنوشت است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۲ - پند نهم
هر آن کس را که نیکی سرنوشت است
مدام از نیکی خود در بهشت است
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱
قد طوبی و لب کوثر و خود حور بهشت است
یارب ملک است آدمی این چه بهشت است
جز برق محبت نبود آتش موسی
گر از سر طورست و گر از کنج کنشت است
آن لعل روان بخش بود یا خط نوخیز
[...]