گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۶ - سخن فردوسی

 

چو این نامه‌ افتاد در دست من

به ماه گراینده شد شست من

فردوسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۰ - لشکر آرایی طیهور و پیام او به کوش و پاسخ وی

 

ز تو کند شد بی گمان شست من

تو او را رهانیدی از دست من

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

پژوهندهٔ حالِ سربستِ من

نهد تهمتِ نیست بر هستِ من

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر

 

گر آن کام نگشاید از دست من

همان تیر دور افتد از شست من

نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

مدتی شد تا برفت ازدست من

این زمان افتاد اندر شست من

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

هیچ در دستم ولی در دست من

از فراق بیخودی هم مست من

عطار
 

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۱ - عروج و الهام

 

به اوقات دیگر دل مستِ من

عنان بستدی مطلق از دستِ من

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن

 

شد زمام اختیار از دست من

مست گشتست این دل بد مست من

حکیم نزاری
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۱ - جنگ رستم زال زر با پیلسم سقلابی قسمت دوم

 

اگر تو شوی کشته بر دست من

به ماهی گراینده شد شست من

محمد کوسج
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من

گریبانم به دست او و دامانش به دست من

منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش

که باشد تیر طعن عیب‌جویان خاربست من

به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا

[...]

جامی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸

 

از بهر شرمساری من، ترک مست من

چیزی طلب کند که نیاید ز دست من

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۸

 

بارست خنده بر دل کلفت پرست من

پر خون بود دهان گل از پشت دست من

مینا زبان مار شود در شکستگی

رحم است بر کسی که بود در شکست من

قمری بود ز حلقه به گوشان سرو و من

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۰۷

 

بود چون زلف شب، گیسوی شوخ می پرست من

که هرگز یک سر مویش نمی آید به دست من

من آن پیمانه ام کز کثرت موج تنک ظرفی

بود گوش حباب می بر آواز شکست من

در اقلیم بنای خلقت آن برگشته ایامم

[...]

طغرای مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۳

 

دل که ربود از برم، ساغر می‌پرست من

گفتمش از که خواهمش، گفت ز چشم مست من

ساقی مجلس بلا، هیچ پیاله در جهان

پر نکند ز خون دل، کش ندهد به دست من

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۶

 

دلی داشتم رفت از دست من

کجا آید آن یار در شست من

نه بشناختم قدر والای دل

ربود از کفم طالع پست من

همه تار و پودم ز دل رسته بود

[...]

فیض کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۲

 

به وهم این و آن خون شد دل غفلت‌پرست من

وگرنه همچو صحرا دامن خود داشت دست من

تحیر در جنون می غلتد از نیرنگ تصویرم

ز پرواز نگاه‌کیست یارب رنگ بست من

سلامت متهم دارد به‌کمظرفی حبابم را

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲