عجب در عربدهست امروز با من ترک مست من
گریبانم به دست او و دامانش به دست من
منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش
که باشد تیر طعن عیبجویان خاربست من
به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا
چه عالی شد ببین ز اقبال عشقش قدر پست من
مرا شد عمر شست و ماهی آن ساعد سیمین
نیفتاد اندرین گرداب غم هرگز به شست من
بت من خودپرست از آینه من بتپرست از وی
ندارد فکر حال بتپرستان بتپرست من
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم
که فردا سایه طوبی بود جای نشست من
نیم من جامی آسودهخاطر آن تُنُکجامم
که از سنگ جفا آن تندخو خواهد شکست من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
به وهم این و آن خون شد دل غفلتپرست من
وگرنه همچو صحرا دامن خود داشت دست من
تحیر در جنون می غلتد از نیرنگ تصویرم
ز پرواز نگاهکیست یارب رنگ بست من
سلامت متهم دارد بهکمظرفی حبابم را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.