فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
به خوردن روز و شب با او نشستهست
ز می گه هوشیار و گاه مستست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
گهی بیمار و گاهی تندرستست
چو گاهی زورمند و گاه سستست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
ترا درمان و هم ریشت به دستست
چرا دست تو از چاره ببستهست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳ - در موعظه و شکایت دهر
با یکی مردک کناس همی گفتم دی
تو چه دانی که ز غبن تو دلم چون خستست
صنعت و حرفت ما هر دو تو میدانی چیست
آن چرا تیزرو و این ز چه روی آهستست
گفت از عیب خود و از هنر ما مشناس
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
ایندل که ببند زلف در بستست
بس جان که بتیغ خشم خود خستست
بستست نقاب مشگ بر رویت
زان ماه طلسم خویش بشکستست
دل باغم تو در آمدست از پای
[...]
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
بدیشان گفت امشب شاه مستست
ز مَی نیز این غلام افتاده پستست
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۴) حکایت شوریده دل بر سر گور
اگرچه دردِ بی اندازه هستست
بکلی کی دهد معشوق دستست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
قضا تدبیر ما بر هم شکستست
گشاد کارها بر وقت بستست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
چنین دانم که امشب شاه مست است
که با لشکر به می خوردن نشستهست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
بباید رفت چون شب در شکستست
که پروین نیز در پستی نشستست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۴ - در افعال شیطان و سخن گفتن ومکر او فرماید
چو شیطان کافر است و بت پرستست
ز خمرو حرص جانش زار و مستست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید
سما حیران ما گردان و مستست
نمود ماست و اندر نیست هستست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
ز عین معرفت عطّار مستست
حقیقت نیست شد در جمهل هستست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
چو شه دربارگاه دل نشستست
بروی غیر او خود در ببستست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
چو یوسف با تو در پرده نشستست
وجود تو ترا از دور خستست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از این پرده که در گرد تو بستست
بسی ذرّات اینجا از تو مستست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت عین جانان بت پرستست
ز عشق بت عیان در بُت نشستست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
توئی بت او حقیقت بُت پرستست
چو امروز اودرون خویش مستست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - اضآ له
بخدایی که قمّۀ گردون
زیر بار جلال او پستست
عیسیی مضمرست در هر باد
که ز درگاه امر او جستست
بر بساط کمال لم یزلش
[...]