گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

دلم درج است و در وی گوهری تو

کنارم برج و در وی اختری تو

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

چه باشد گر به من رحم آوری تو

که نه از دشمنم دشمن‌تری تو

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به تو نالم که در دل آذری تو

به تو نالم که بر دل داوری تو

فخرالدین اسعد گرگانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

غم بگذرد از من چو به من برگذری تو

آن لحظه شوم شاد که در من نگری تو

از نازکیِ پایِ تو ای یارِ دلِ من

رنجه شود ار سوسن و نسرین سپری تو

وین دیدهٔ روشن چو من از بهر تو خواهم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » حکایت

 

یقین کز شاعرانم نشمری تو

بچشم شاعرانم ننگری تو

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت

 

وگر نستانی این زر بگذری تو

کجا با من به پُل بیرون بری تو

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

وگر خواهی کز آتش بگذری تو

بآتش گاهِ دنیا ننگری تو

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۲) حکایت شیخ و مرغ همای

 

بهر یک چند بگشائی پری تو

نشینی پس بقصر دیگری تو

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۰) حکایت بایزید و زنّار بستن او

 

چه می‌گویم چو دانم ناظری تو

چه می‌جویم چو دانم حاضری تو

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

دگر کز شاعرانم نشمری تو

به چشم شاعرانم ننگری تو

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

اگر سوی دهی ره می‌بُری تو

چرا از مه دهی غافل تری تو

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

به زیر چنگ خرچنگ اندری تو

از آن هر ساعتی واپس تری تو

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

چنان باید که فرمانم بری تو

بکوشی تا ز فرمان نگذری تو

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

چو از چشمت میان خون دری تو

بسی دریای خون با سربری تو

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

نیی نرگس که بادام تری تو

که جز از پرده بیرون ننگری تو

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۳

 

بفر شاه مردان ره بری تو

شوی واقف ز سر حیدری تو

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله

 

دگرکز شاعرانم نشمری تو

بچشم شاعرانم ننگری تو

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

اگر در بندگی فرمان بری تو

برفعت از همه کل بگذری تو

عطار
 
 
۱
۲
۳