فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
به پیکر دز چو سنگین مجمری بود
نگه کن تا چه نیکو پیکری بود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۶
چون خاک باش در همه احوال بردبار
تا چون هوات بر همه کس قادری بود
چون آب نفع خویش به هر کس همی رسان
تا همچو آتشت ز جهان برتری بود
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی
نزار وزرد و خشک و لاغری بود
تو گوئی مردهٔ بر بستری بود
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر
بخود از پیشه او راگازری بود
همیشه کارِاو خود دلبری بود
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
لب لعلش که جام گوهری بود
شرابش از زلال کوثری بود
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
مرادر پرده از شه گوهری بود
درخت قیصری را نوبری بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کاو را به سر کشته هجران گذری بود
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران
[...]
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷
چون در پسر مُوافِقی و دلبری بوَد
اندیشه نیست، گر پدر از وی بَری بوَد
او گوهر است، گو صدفش در جهان مباش
دُرِّ یتیم را همهکس مشتری بوَد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶
آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳
چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود
کار دل بیچاره من پرده دری بود
در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم
این شیوه ز خاصیت دور قمری بود
ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
به ملک مصر زیبا دختری بود
که نسل عادیان را سروری بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
برافشاندند هر جا گوهری بود
به میدان گوی شد هر جا سری بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو
مگر چشمش به صنعت سامری بود
که از رخسار خود در زرگری بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
پریشان روزگاری ابتری بود
اگر چه بود از مریم، خری بود