گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۶

 

چون خاک باش در همه احوال بردبار

تا چون هوات بر همه کس قادری بود

چون آب نفع خویش به هر کس همی رسان

تا همچو آتشت ز جهان برتری بود

سنایی
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

نزار وزرد و خشک و لاغری بود

تو گوئی مردهٔ بر بستری بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر

 

بخود از پیشه او راگازری بود

همیشه کارِاو خود دلبری بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

لب لعلش که جام گوهری بود

شرابش از زلال کوثری بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

بآخر چون نماز دیگری بود

نه شاه آمد نه خوابش را سری بود

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۹

 

بفرمانش همه دیو و پری بود

مر او را از بهشت انگشتری بود

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۴

 

اول نظر ار چه سرسری بود

سرمایه و اصل دلبری بود

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵

 

اول نظر ار چه سرسری بود

سرمایه و اصل دلبری بود

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۴

 

گر عشق وبال و کافری بود

آخر نه به روی آن پری بود

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵

 

گر عشق وبال و کافری بود

آخر نه به روی آن پری بود

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱

 

یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

کاو را به سر کشته هجران گذری بود

آن دوست که ما را به ارادت نظری هست

با او مگر او را به عنایت نظری بود

من بعد حکایت نکنم تلخی هجران

[...]

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷

 

چون در پسر موافقی و دلبری بود

اندیشه نیست گر پدر از وی بری بود

او گوهر است گو صدفش در جهان مباش

در یتیم را همه کس مشتری بود

سعدی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶

 

آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود

سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود

کار دل بیچاره من پرده دری بود

در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم

این شیوه ز خاصیت دور قمری بود

ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم

[...]

قاسم انوار
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن

 

برافشاندند هر جا گوهری بود

به میدان گوی شد هر جا سری بود

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو

 

مگر چشمش به صنعت سامری بود

که از رخسار خود در زرگری بود

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

پریشان روزگاری ابتری بود

اگر چه بود از مریم، خری بود

سلیمی جرونی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode