گنجور

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

 

همه زیر برگستوان اندرون

نبدشان جز از چشم ز آهن برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۷

 

دگر باره چون شد به خواب اندرون

ز تاریکی آن اژدها شد برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰

 

چکانی سه قطره به چشم اندرون

شود تیرگی پاک با خون برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۶

 

یکی جشن باشد به روم اندرون

که مرد و زن و کودک آید برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۷

 

نباید زدن تیر جز بر سرون

که از سینه پیکانش آید برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۲

 

شد آن شیر کپی به چشمه درون

به غلتید و برخاست و آمد برون

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۲

 

نهانی به گفتی بگوش اندرون

همی‌خواندی آشکارا برون

فردوسی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷۶

 

هر آنجا که پاره شد از در درون

شود استواری ز روزن برون

عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

ز منزل تو تا رفته باشی برون

بود منزل من به خاک اندرون

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو

 

دوصد بار اگر مس به آتش درون

گذاری ازو زر نیاید برون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

نگه میکنند آنچه هست از برون

ندارند دیدارِ چشم درون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۶ - پرسش های دیگر از برهمن

 

بفرمود پس تا درخت از درون

بکافند و زو آدم آمد برون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

پس آن مرغ تا بچه آرد برون

نهد خایه از گرد خانه درون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب

 

بدان کان کمان آهنست اندرون

دگر چوب و توز و پیست از برون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۲ - ساختن شهر زرنج

 

چو آتش کنی زیر دامن درون

رسد دود زود از گریبان برون

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ

 

کسی رست کاو شد به شهر اندرون

دگر کشته شد آنکه ماند از برون

اسدی توسی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷ - کشتن عباس هامان پسر هیتال شاه را گوید

 

کش از دم همی آتش آمد برون

نیارست از بیم رفتن درون

عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۸