ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۹
گر درویشی مکن تصرف در هیچ
نه شادی کن به هیچ و نه غم خور هیچ
خرسند بدان باش که در ملک خدای
در دنیی و آخرت نباشی بر هیچ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب
از آن دولت که باد اعداش بر هیچ
به همّت یارییی خواهم دگر هیچ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
به نفرینش نگویم خیر و شر هیچ
خداوندا تو میدانی دگر هیچ
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
تو میبینم تو میدانم دگر هیچ
نیاید جز تو دیگر در نظر هیچ
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
محمّد عقل کل دان وگر هیچ
در این اسرار نیست ای دوست مر هیچ
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
مرا اینست مقصود و دگر هیچ
که اینجا مینداند بی بصر هیچ
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
زهی با لعل میگونت شکر هیچ
خهی با روی پر نورت قمر هیچ
عزیزش کن بدندان گر بیفتد
ملاقاتی لبت را با شکر هیچ
دلم را در نظر آمد دهانت
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ
خهی با روی تو شمس و قمر هیچ
لبم را بر لبت نه تا ببینم
که با او نسبتی دارد شکر هیچ
دهانت دیدم وآن گشت باطل
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
ز لعلت آن ز وی قدر شکر هیچ،
ندارم رنگ جز خون جگر هیچ
به گرد آن میان گشتم کمروار
بسی، وز وی ندیدم جز کمر هیچ
دهانت نیست جز هیچ و میان نیز
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - حکایت کردن کثیر شاعر عاشق عزه از مجنون پیش خلیفه
چیزی نخورم ز خشک و تر هیچ
جز شاخ گیاهی و دگر هیچ
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۸ - باب اول در عشق که اصل وجودست و مقصود هر موجود
زیان و سود عالم سر بسر هیچ
همین عشقست در عالم، دگر هیچ
ملکالشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت
برنوع بشر نگشته مفهوم
معنای سعادت بشر هیچ
گویند سعادتست معدوم
یک فرقه وفرقهٔ دگرهیچ