جهان یک قطره از دریای عشقست
فلک یک سبزه از صحرای عشقست
مقام عشق بس عالی فتادست
اساسش از خلل خالی فتادست
ز کار عشق بهتر پیشه ای نیست
به از سودای عشق اندیشه ای نیست
اسیر عشق آزادی نخواهد
گر از غم جان دهد شادی نخواهد
زیان و سود عالم سر بسر هیچ
همین عشقست در عالم، دگر هیچ
محبت گر چه شور انگیز باشد
غم و دردش نشاط آمیز باشد
بهار عشق را پژمردگی نیست
شراب شوق را افسردگی نیست
دلا، پروانه ای، شمعی برافروز
بداغ عشق او می ساز و می سوز
گدای عشق و شاه انجمن باش
برو سلطان وقت خویشتن باشد
چو عشق آمد مخور غم، شاد بنشین
ز غمهای جهان آزاد بنشین
خطاب عاشقان دور از عتابست
خطای عارفان عین صوابست
خطا بر عاشق بیدل نگیرند
ز عاشق هر چه آید در پذیرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.